Saturday, April 5, 2008

پيامدهاى سياسى اجتماعى فيلم فتنه

فرشاد حسينى

انتشار فيلم فتنه بهانه اى شد تا يك مبارزه و جدال بين المللى بر سر اسلام سياسى، آزادي بيان و سكولاريسم به اوج خود برسد. اين فيلم در سطح بين المللى توجهات ميليونها نفر را از زواياى مختلف جلب كرده و يك چالش عظيم بين المللي را ايجاد كرده است. در حقيقت اين فيلم نبود كه ظرف چند ساعت ميليونها نفر را به تماشاى آن كشاند؛ مهمتر از آن موضوع دعوا و جدال بين اسلام سياسى و سكولاريسم بود كه در ابعاد ميليونى مورد توجه مردم قرار گرفته. خود فيلم در واقع چيزى نيست جز ادامه همان روندى كه با فروپاشى بلوك شرق و پايان جنگ سرد و تعرض وسيع و عنان گسيخته بورژوازي به چپ و كمونيسم و ايده هاى آزاديخواهانه و عروج نظم نوين جهانى آغاز گشته و پس از ١١ سپامبر به اوج خود رسيد. فيلم فتنه نه رعدى در آسمان بى ابر است و نه اقدام جنون آميز يك ديوانه. ادامه يك روند عميق سياسى اجتماعي فرهنگى است. روندى كه محورش انسان نيست. مذهب و قوميت و نژاد و قبيله است. محورش نسبيت فرهنگى و تبديل جامعه به موزائيك هاى مذهبى، قومى است. روندى كه خود چسب مشترك اسلامگرايان، نظم نويني ها و راسيسم اروپا محورى چى ها، عليه چپ و سكولارسيم و انسانگرايي است. روندى كه راست در يك جبهه واحد اما در سنگرهاي مختلف، عليه كمونيسم و چپ و ايده هاى آزاديخواهانه و برابري طلبانه مبارزه ميكند. اين واقعه را حزب كمونيست كارگرى در كنگره ٦ به روشنى تحليل و پيش بينى كرده بود.

در جريان انتشار فيلم فتنه ما شاهد يك تعرض گازانبرى و سه جانبه از سوى كمپ و اردوى ارتجاع و بورژوازي به سكولاريسم و انسان گرايي بوديم. اسلام سياسي، نظم نوينى ها و راسيسم اروپا محور همزمان با هم، انسان و آزادى و برابرى را آماج يورش هاى بيرحمانه خود قرار دادند. فيلم فتنه بهانه اى شد تا اسلام سياسى امتيازات بيشترى بگيرد. آزادي بيان محدودتر شود و عملا عليه آن بيانه و قطعنامه صادر شود. خود فيلم برخلاف ادعاى ظاهرى اش ربطى به نقد و مبارزه با جنبش اسلام سياسى ندارد. برعكس كاملا در خدمت اين جنبش كثيف و جنايتكار قرار دارد. فيلم فتنه نه تنها اسلام سياسى را زير ضرب نميگيرد بلكه دقيقا به دليل اينكه از يك دريچه تنگ و محدود راست و ارتجاعي و راسيستى به مسائل نگاه ميكند، اسلام سياسى را از زير ضربه خارج ساخته و مسلمانها (به عبارت درستتر مردم منتسب به اسلام که اغلبشان خود قربانيان اسلام سياسى هستند و وارد اروپا شده اند) را زير ضرب ميبرد. فيلم فتنه بهترين كادوى راسيسم اروپا محور به اسلام سياسى بود.

راست ها به هم زمينه ميدهند

تحليل ما همواره اين بوده كه اسلام سياسى محصول دولتهاى غربى براي تقابل با چپ و كمونيسم و آزاديخواهى بوده است. از خمينى تا بن لادن، و از حماس تا القاعده همه اين باندهاي تروريسم اسلامى دست ساخت دولتهاى غربي است. ميلياردها دلار هزينه كردند و مدارس آموزشى ايجاد كردند و سالها با آموزش سياسى ايدئولوژيك، اين باندها را تسليح و آماده كرده و به جان مردمى انداختند كه آزادي ميخواستند. برابرى وحقوق انسانى و سوسياليسم ميخواستد. ماموريت اين باندها كه تمام شد اسلحه هايشان را زمين نگذاشتند به خانه هايشان بروند. ماندند و پرمدعى تر از قبل سهم بيشترى خواستند. براى سهمگيرى ١١ سپتامبر را ساختند و از اين دوره تقابل دولتهاي غربى با اين بخش تروريسم اسلامي عصيانگر شروع ميشود. اما براى مقابله با اين بخش شورشى اسلام سياسى باز سراغ جريانات اسلامى رفتند. بخش معتدل و حرف گوش كن را علم كرند. حسابشان را از فاندامنتاليسم و تروريسم اسلامى جدا كرده و زير چتر نسبيت فرهنگى امتياز و باج دادند. در كشورهاي اروپايي برايشان مدارس و مساجد اسلامی درست كردند. ملاها و آیت الله ها را بعنوان سخنگویان و نمایندگان "مسلمانان" پشت میکرفونها قرار دادند. چشم خود را بر روى جنايات و قتلهاى ناموسى كه در اروپا رواج پيدا كرده بود بستند و در مقابل تلاش کردند دادگاه ها و قوانین اسلامی را بر زندگی "مسلمانان" ساکن غرب مسلط کنند. بعبارتى زمين دادن به جريانات اسلامى در غرب، خط و سياست رسمى دولتهاى نظم نوينى است كه تا كنون نيز بر اروپا مسلط است. اما راسيسم اروپا محورى خارجى ستيز نيز به جريانات اسلامي زمينه و ميدان ميدهد. برايشان فرش قرمز پهن ميكند تا نظم نوينى ها بعنوان شيرينى برايشان قطعنامه ممنوعيت توهين به اديان صادر كنند.

حقايق ناگفته در فيلم فتنه

فيلم فتنه جنايات ترورسيستهاي اسلامى در غرب را دستمايه اى ميكند تا بر روى جنايات ٣ دهه اسلام سياسى كه با كمك دول غربى در كشورهاى اسلام زده انجام گرفته، پرده بكشد. قربانيان اسلام سياسي را مورد هدف قرار ميدهد. اين حقيقت را نشان نميدهد كه اسلام سياسى قريب به ٣٠ سال است هر روز در خيابانهاى تهران و كابل خون به صورت جامعه ميپاشد. مردم را با جرثقيل به دار آويزان ميكنند. به صورت زنان اسيد ميپاشند. سر زن ها را بخاطر رابطه جنسى قطع ميكنند. چشم در مى آورند. دست و پاى مردم را قطع ميكنند. نميگويد كارگر معترض كه حقوق خودش ميخواهد را چگونه با استناد به قوانين شريعه به شلاق ميبندند. بخش وسيع و تكان دهنده اى از جنايات اسلام سياسى را فاكتور ميگيرد. هيچ دولت اسلامى را به نقد نميكشد. جمهورى اسلامى از زير تيغ نقد كنار گذاشته ميشود. نقدش به جمهورى اسلامى جايي است كه ميگويد "دنيا را فتح خواهيم كرد". در انتها اين قربانيان اسلام سياسى اند كه زير سرزنش و نقد فيلم قرار ميگيرند. مثل اينكه كسى در مورد جنايات هيتلر فيلمى بسازد و بعد آلمانيهايي كه با هيتلر جنگيده و مجبور به فرار شدند را نشان دهد و آنها را سرزنش كند. فيلم ويلدرز هزاران انسان چپ و كمونيست و سكولار و ضد دينى را كه سالها با اين نظام اسلامى مبارزه كرده، شكنجه شده را در كيسه آمار مسلمانها قرار داه و نمودارش را بالا ميكشد و نتيجه ميگرد اينها را از اروپا بيرون كنيد. توضيح نميدهد كه اينها چرا از زير حكومت الله و آيت الله ها فرار ميكنند. تمام نقدش به اسلام سياسى اين است كه اينها ميخواهند دنيا را فتح كنند. مشکلی با این حقیقت ندارد که در جاهايي كه فتح كردند چه بلايي سر مردم همان ديار آورده اند. نميگويد در جايي كه حكومت ميكنند با چه وحشيگرى و جنايتي حجاب بر سر زنان نگه ميدارند.. از دختران و كودكان مسلمانى كه قربانيان ٢٤ ساعته جريانات اسلامى اند و زير دست و پاى سنتهاي ارتجاعي له ميشوند حرفى نميزند، سنت هايي كه به يمن تلاش عمو زاده هاى ويلدرز يعني نسبيت فرهنگ چى ها، به "فرهنگ بومى و قابل احترام" آنها تبديل شده است. به نسبيت فرهنگى نقد ندارد. از دولتها و سازمان هاي جاسوسى دولتى كه اين باندهاى تروريست اسلامى را ساختند، آموزش دادند، كلامي حرف نميزند. منافع معين سياسى ايجاب ميكند كه تمام حقايق بيان نشوند. اما نقد عميق نقدى است كه تلاش ميكند به تمام حقايق نزديك شود. اين فقط ويلدرز نيست كه اين حقايق را از فيلم خود مخفى ميكند. كل سه جناح ارتجاعى بورژوازي با تمام شاخه های "افراطی و غیر افراطی" شان (اسلامگرايان، نظم نوينى ها و راسيسم اروپا محور) سعی میکنند این حقایق را از چشم مردم پنهان کنند. هر سه جناح در نهايت در يك موضع و سياست ارتجاعى و ضد انسانى قرار ميگيرند. موضعى كه هم خطى سياسي هر ٣ جناح را در خارج كردن كل اسلام سياسى از زير ضرب نقد راديكال و هم پيوستگى و هم ريشه اى كل اين جناحها با هم را نشان ميدهد. اسلامگرايان به دنبال بسط و گسترش مراكز اسلامى و جارى كردن اسلام در زندگى روزمره پناهندگان و مهاجرين هستند. نظم نوينى ها دست نوازش بر سر جريانات اسلامي كشيده و براى جبران آزرده شدن شان، از دست آوردهاى دهها سال مبارزه مردم در غرب خشش ميكنند. به سادگى از كيسه خليفه، آزادي بيان را تقديم جنبش اسلامى ميكنند. راسيسم اروپا محور نيز در نهايت به اين نتيجه ميرسد كه مرز و قلمرو جغرافيايي خود را از وجود قربانيان و فراريان اسلام سياسى منزه سازند.

تقويت اسلام سياسى

فيلم فتنه تا همينجا موجب تقويت چشمگير اسلام سياسي شده است. پيامدها و عواقب سياسى بعد از انتشار فيلم ميرود تا توازن قواي بين المللى كه پيش از اين به نفع سكولاريستها در حال شكل گيري بود به نفع جريانات ارتجاعي اسلامي تغيير دهد! جريانات اسلامى به تكاپوى شديدي دست زدند. تمام جناحهاى اسلاميون متحدا به صف شدند. يكي تهديد به ترور و سر بريدن ميكند، ديگرى كار لابيستى ميكند، تظاهرات فراخوان ميدهند، و صاحبان سرمایه متعلق به این جریان هم متوسل به فاكتور تحريم اقتصادى و تهديد تجاري شدند. از سوى ديگر در غرب، كمپين وسيع دلجويى از اسلام و تفكيك اسلام خوب از اسلام بد به راه افتاده است. جنبش اسلام سياسي امتياز گرفت. دستهاي نوازش بر سر اسلام سياسي معتدل اكنون به قطعنامه هايي براى زدن زير آزادي بيان و محدود كردن آن تبديل شده است.

مهمترين مولفه در تقويت اسلام سياسى در واقع همان اقدام سازمان ملل و وزراي اتحاديه اروپا در ايجاد محدوديت براى آزادي بيان، تحت عنوان ممنوع كردن توهين به اديان است. اين امتياز بزرگى براي جريانات اسلامى است. دروازه بزرگى را براى ورود جانواران اسلامى باز كرده و بر روى سكولاريستها و آته ئيستها و سوسياليستها و منتقدين مذاهب ميبندند. موانع بزرگى را بر سر نقد مذهب و ايدئولوژي و مكاتب ايجاد كردند. هر چند كه اين نخستين بار نيست كه دست نوازش بر سر اسلام و مقدسات دينى ميكشند اما در بطن يك جدال عظيم جهانى و با صدور قطعنامه كاملا روشن است كه اين بار فرش قرمز زير پاي اسلام سياسى پهن كرده اند.

در اين فضاي مدال و امتياز دادن به جريانات اسلامي، جمهورى اسلامي شديدا به تحرك و پادويي سياسي براي كسب مشروعيت خود دست زده است. جمهوري اسلامي تلاش ميكند از اين امتيازات بعنوان نماينده سياسى امت مسلمان دنيا، استفاده كند. سكولاريسم را در موضع سخت دفاعى انداخته اند. بخشى از سكولاريستها در بهت و سردرگمى قرار گرفته اند. در تبليغات وسيع ميديايى احترام به افراد و انسان ها جايش را به احترام به عقايد و ايدئولوژى ها و مكاتب ميدهد. قطعنامه سازمان ملل عملا آزادي بيان را بي محتوا ميكند. آزادي بيان اساس اش نقد مذهب و ايدئولوژي و مكتب و سياست است. اين روند پيشروى اسلام سياسى و محدوديت آزادي بيان، اگرچه عملا با بهانه فيلم فتنه انجام گرفت، اما مسيرى بود كه از مدتها پیش داشت طى ميشد. تقويت اسلام سياسى معتدل خط و سياست رسمي دول غربى بوده. اما اكنون تلاش ميشود كه اين سياست را به يك نرم جا افتاده در تبليغات و افكار عمومى بدل سازند.

وظايف پيشا روى كمونيسم كارگرى

فيلم فتنه و وقايع حول آن در عين حال يك حقيقتي را نيز به روشنى نشان داد. و آن اينكه نقد و مبارزه با اسلام سياسى و دفاع از سكولاريسم تنها كار چپ و كمونيست هاست چرا كه براى دفاع از سكولاريسم بايد كل جریان و جنبش راست را زد؛ بايد سياستهاي كل اردوى نظم سرمايه جهانى را از زاويه انسانى نقد كرد. این ماجرا نشان داد كه در دنیای امروز تنها کمونیسم کارگری میتواند بشریت و آزادیخواهی را در برابر کل اردوگاه بورژوازی جهانی با همه گرایشات و جنبشهای ارتجاعی اش نمایندگی کند. نشان داد كه دفاع از مدنيت و سكولاريسم و انسان دوستی تماما بعهده ما كمونيستهاست. نشان داد كه بدون محور قرار دادن انسان در هر نقدى، اردوها و كمپ هاى هار ارتجاعى ديگرى تغذيه و تقويت ميشوند.

در شرايط كنونى وظايف خطيرتر و سنگين ترى روى دوش ما كمونيست ها قرار گرفته است. يك مبارزه در ابعاد مركبى در مقابل ما قرار گرفته است. بايد در هر سه جبهه جنگيد. هم جواب جنبش اسلامی را داد. هم نظم نوينى ها را نقد كرد و هم جواب راسيسم اروپا محورى را داد.

هم اكنون توجه ميليونها نفر به موضوع دعوا جلب شده است. دنيا نيازمند ديدن و شنيدن راديكال ترين و انسانى ترين نقد است. دنيا ميخواهد يك جواب انساني و راديكال به مسئله جنبش اسلامی داده شود. جوابى كه نفعى به جيب جريانات اسلامى نريزد. راسيسم و مسلمان ستيزى را تقويت نكند. و اسلام سياسى را از زير ضرب بيرون نياورد. جوابى به تمام تركش ها و تشعشعات كثيف بورژوازي. جوابى كه در انتهايش پيروزى انسانيت اعلام شود نه اسلامگرايان يا راسيستها. در انتهايش آزادى باارزش شود نه قرباني. دنيا بيش از هر زمانى به يك رنسانس ضد اسلامي نياز دارد. پرچم اين رنسانس در شرايط كنونى تنها دست ما كمونيستهاى كارگرى است. امروز بيش از هر زمان ميتوان ديد كه در غياب كمونيست ها، در غياب نقد راديكال و انساني از دنيا و كمپ هاي ارتجاعي بورژوازي، در غياب نقد سوسياليستى به مذهب و ناسيوناليسم و دمكراسي، در غياب كمونيسم كارگري، دنیا به سرعت در هر تند پيچى به چه منجلاب مشمئز كننده اى ميتواند بدل شود. *

1 comment:

Anonymous said...

Thanks to the owner of this blog. Ive enjoyed reading this topic.