کتاب "من از مذهب رويگردانم" به زبان آلمانی
این اولین کتاب مینا احدی، در انتشاراتی معتبر "هاینه" آلمان منتشر شده است. احدی در این کتاب به مسائلی از قبیل "شریعت در آلمان"، "جمعیتهای اسلامی در آلمان" و "آزادی مذهب" در این کشور پرداخته است.
در حال حاضر بیش از سه میلیون مسلمان در آلمان زندگی میکنند. مسئلهی برخورد با دین اسلام و مسلمانان در این کشور چندی است که در دستور کار دولت ائتلافی آلمان قرار گرفتهاست. وزیر کشور آلمان، ولفگانگ شویبلر، سه سال و نیم پیش کنفرانسی به نام کنفرانس اسلامی برپا کرد و بهطور رسمی از نهادهای اسلامی واقع در آلمان و نمایندگان گروههای متفاوت مسلمان خواست، دربارهی مواضع مشترک خود و چگونگی انتگره شدن مسلمانان در جامعهی آلمان به بحث بنشینند. در نشست سوم این کنفرانس که در ماه مارس امسال برگزار شد، شرکتکنندگان در مورد اینکه دروس اسلامی در مدارس آلمان تدریس شوند، به توافق رسیدند. در این نشست نمایندگان دولت مرکزی و ایالات مختلف آلمان، در کنار نمایندگان گروههای مختلف اسلامی شرکت داشتند. بر اساس این توافق، دروس اسلامی باید زبان آلمانی تدریس شود. البته هنوز نمایندگان برخی از ایالتهای آلمان حاضر نیستند، اسلام را به عنوان واحد درسی در مدارس ایالت خود بپذیرند. برخی از نمایندگان جمعیتهای مختلف اسلامی نیز در این مورد دیدگاههای گوناگونی دارند.
نشستهای بیثمر
یکی از گروههایی که برپایی چنین کنفرانسهایی را در بهترین حالت "بیثمر" میداند و با نگرانی شاهد نفوذ روزافزون اسلامیستها و هواداران قوانین شریعت در آلمان است، "کمیتهی مسلمانان سابق" است که چندی پیش در آلمان تشکیل شد. دستاندرکاران این کمیته با برپایی جلسات سخنرانی و کنفرانسهای رسانهای میکوشند، دیدگاههای خود را در این زمینه مطرح کنند. یکی از بنیانگذاران کمیتهی مسلمانان سابق در آلمان، مینا احدی است که انتشاراتی معتبر هاینه، چندی پیش اولین کتاب او را باعنوان "من از مذهب رويگردانم" منتشر کرده است. این کتاب با کمک روزنامهنگار آلمانی، زینا وگت نوشته شده است. احدی در این کتاب به مسائلی از قبیل "شریعت در آلمان"، "جمعیتهای اسلامی در آلمان" و "آزادی مذهب در آلمان" و نیز به فعالیتهای گذشتهی خود، به عنوان مخالف حکومت ایران پرداخته است. برای آشنایی با این کتاب با نویسندهی آن به گفتوگو نشستهایم:
دویچه وله: شما در کتابتان مینویسید که از دوران جوانی به مذهب اعتقادی نداشتید. چه اتفاقی افتاده که احساس میکنید حالا باید در آلمان در این مورد کتاب بنویسید؟
مینا احدی: من قبل از اینکه کتاب بنویسم، در فوریه ۲۰۰۷ در یک کنفرانس مطبوعاتی، بههمراه تعداد زیادی اعلام یک کمپین علنی مبارزه با سازمانهای اسلامی و همچنین مماشات دولت آلمان با اسلامیها کردم. این یک حرکت آگاهانه سیاسی در آلمان و در اروپا بود. ما در آلمان از سالها قبل با یک روند رشد و نفوذ سازمانهای اسلامی در عرصه سیاست و زندگی مردم پناهنده و مهاجر از کشورهای اسلامی مواجه هستیم. اکنون همه ما در آلمان، همه کسانی که از ایران و عراق و افغانستان و ترکیه و .... به این کشور آمدهاند، نه بهعنوان مهاجر و پناهنده و "انسان"، بلکه بهعنوان "مسلمان" نامگذاری شدهاند و همه ما را در یک کیسه ریختهاند و دو دستی تحویل سازمانهای اسلامی دادهاند. دولت آلمان ادعا میکند که با رهبران این "مسلمانان" نشست و برخاست میکند و با آنها "کنفرانس اسلامی" تشکیل میدهد تا برای ادغام این "مسلمانان" در جامعه فعالیت کند.
این سازمانهای اسلامی ... بر اساس اسلام و مذهب، سازمان درست کرده و قصد دفاع از اسلام در آلمان را دارند. برای هر کسی که چند روز در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی کرده و نفس کشیده باشد، معنی این سیاست واضح است.
کمپینی که ما در آلمان شروع کردهایم، یک پرووکاسیون آگاهانه در مقابل این روند است. ما در این کمپین علیه سیاست مماشات دولت آلمان با سازمانهای اسلامی و علیه این راسیسم وارونه مبارزه میکنیم و همچنین علیه همه سازمانهای اسلامی که خود را "احزاب سیاسی" معرفی کرده و خواهان دخالت در زندگی ما و گرفتن امکانات سیاسی و مالی در آلمان و پیشروی اسلام سیاسی در اروپا هستند، مقابله میکنیم.
ناشر کتابتان، انتشارات هاینه، در تبلیغ برای کتاب شما روی این نکته تکیه میکند که به اصطلاح "خروج از اسلام" با مجازات مرگ جواب داده میشود. این خطر برای شما چقدر واقعی است؟ چه کسی یا نهادی شما را تهدید میکند؟
در مذهب اسلام، افراد مسلمان به دنیا میآیند و مسلمان از دنیا میروند. شما نمیتوانید در این سیستم و بهویژه اکنون با دخالت سازمانهای اسلامی و اسلام سیاسی، اعلام کنید که مسلمان نیستید و از این دین "خارج" میشوید. هم در قرآن و آثار منتشره بعد از قرآن و پیغمبر، در حدیث و نقل قولها از رهبران اسلامی، و هم امروز در دنیای سیاست، این نوع فعالیتها با تهدید به قتل و یا فتوا روبرو میشود. "ملحد و مرتد و کافر" کلماتی هستند که در گوش من و شما، با مرگ و اعدام و قتل تداعی میشوند. چرا که واقعیت در طول قرنها و بهویژه در دوره بعد از به قدرت رسیدن اسلامیون در ایران، همین است. اسلام، مذهب خیابان یک طرفه است. شما بهطور اتفاقی در یک خانواده "مسلمان" به دنیا میآیید و بطور جبری تا آخر عمر باید مسلمان بمانید. این برخلاف آزادی مذهب و آزادی عقیده و بیان است.
آزادی مذهب یعنی اینکه شما آزاد باشید، به یک مذهب تعلق داشته و یا نداشته باشید .
من در آلمان و بعد از اعلام این کمپین، نامههای فراوان تشویق و همچنین نامههای تهدید دریافت کردم. از کسانی که میگفتند، مرا خواهند کشت و نحوه قتل را نیز معلوم کرده بودند، با یک تصادف اتومبیل، و یا با ریختن سم در غذا و یا آبی که مینوشم.... این نامهها طبعا بدون اسم و یا شماره تلفن است و کسی نمیتواند بفهمد آیا پشت این تهدیدات یک سازمان اسلامی و یا حتی یک دولت اسلامی مثل جمهوری اسلامی ایستاده است.
شما یکی از بنیانگزاران "جامعهی مسلمانان سابق" هستید. چرا این جامعه را بنیان گذاشتید و تشکیل آن چه تاثیری بر زندگی شما داشته است؟
همانطور که گفتم، ما در آلمان، یک کمپین انتقاد و اعتراض به دخالت سازمانهای اسلامی در زندگی مردم، به مماشات دولت آلمان با این سازمانها و به زمینه دادن بیشتر به دخالت مذهب در زندگی مردم دست زدهایم. این یک حرکت اعتراضی است برای نشان دادن اینکه که مردم فراری از ایران و عراق و یا کارگران و مردم مهاجر از ترکیه، در وهله اول "انسان" هستند. آنها آمدهاند که در اینجا کمی بهتر زندگی کنند و نه اینکه در جزایر تحت تسلط باندهای اسلامی و عقب مانده و ارتجاعی بهعنوان "مسلمان" تعریف شده و در اینجا با حجاب و مسجد و قرآن و قتل ناموسی و بیحرمتی به زن و کودک و غیره بسر ببرند. من شخصا از کلمه "مسلمان سابق" زیاد خوشم نمی آید. ولی ما این اسم را انتخاب کردیم، برای اینکه توجه مطبوعات و افکار عمومی را به سوی سیاست و حرفی جلب کنیم که امروز جامعه تشنه آن است. ما قبلا همین انتقادات را مطرح میکردیم، ولی حرفهای ما زیر خروار تزهای نسبیت فرهنگی و کنار آمدن با فرهنگهای مختلف و غیره شنیده نمیشد و یا آگاهانه نادیده گرفته میشد. با این کمپین یکسال است که ما در صحنه سیاست آلمان در بستر اصلی جامعه رفته و حرفهای خودمان را به گوش میلیونها نفر میرسانیم. در آلمان و تا حدودی در دنیا منشا تاثیراتی شدهایم. از جمله اینکه ما تابو شکستیم که میتوان در مرکز جامعه ایستاد و در مقابل سازمانهای ترور اسلامی ایستاد و حرف زد. ما تابو شکستیم که میتوان از اسلام خروج کرد و اینرا علنی اعلام کرد. ما صدای اعتراض میلیونها مردمی هستیم که در خلوت خود "مسلمان" هستند، ولی صد در صد مخالف سازمانهای ارتجاعی و تروریست اسلامی هستند....
شما از جامعهی آلمان و "خیرخواهان" آلمانی انتقاد میکنید ک چشم بر سرکوبگریهای دینی میبندند و با تفاهم با "اجبار سر کردن روسری" یا "قتل برای حفظ شرف" در آلمان روبرو میشوند. شما چه برداشتی از دموکراسی آلمانی دارید؟
دمکراسی آلمانی، مثل دمکراسی و سیستمهای پارلمانی در دنیا، حافظ منافع سیستم سرمایه داری است. اینها در آلمان هم، هر از چند گاهی چند حزب را در مقابل مردم میگذارند که از بین اینها یکی را انتخاب کنند و همه میدانند که تفاوت این احزاب، در عمل مینیمم است. هر دولتی که بر سر کار میآید، از تعرض به بیمه بیکاری شروع میکند و با تعرض به حقوق شهروندی کارش به پایان میرسد. در همین سیستم دمکراسی، شما امروز نمیتوانید بهعنوان یک پناهنده فراری از ایران و یا عراق، در مقابل دولتی و یا قاضیای که از رشد دمکراسی در ایران و افغانستان و از نبود خطر برای زن محکوم به سنگسار حرف میزند، کاری بکنید. سیستم سوار سر مردم است و با یک دستگاه عریض و طویل بروکراتیک تقریبا هر چه را که میخواهد انجام میدهد. و مردم امکان دخالت و یا ابراز وجود چندانی ندارند.
در مورد رفتار و رابطه این دمکراسی پارلمانی با احزاب اسلامی و یا عکس العمل این سیستم در مورد قتل ناموسی، کتک خوردن زنان در خانواده و یا تحمیل حجاب به کودکان نیز ما با این مشکل مواجه هستیم. اینجا از حق "اسلام" حرف زده میشود، نه حق دختر تهدید شده به قتل توسط برادر و یا پدرش، در این دمکراسی ، از حق دختران برای شنا دفاع نمیشود ، ولی از حق والدین برای محدود کردن حق کودکان دفاع میشود ...
من شخصا طرفدار بیشترین دمکراسی هستم، دمکراسی مستقیم و با دخالت مردم . در این مورد مثلا من طرفدار نظرخواهی از مردم و زنان و دختران بدون وجود فشار و تهدید هستم، تا خود این میلیونها نفر نظر دهند آیا از اسلام دفاع میکنند یا از حقوق اولیه خودشان بهعنوان یک انسان و یک شهروند در جامعه آلمان که برای تحقق حقوق اولیه خود با هزاران مشکل و معضل روبرو هستند. این نوع دمکراسی مستقیم و یا شورایی بهویژه امروز با پیشرفت صنعت و تکنیک کاملا آسان است. اگر بخواهیم و اگر بگذارند.
در رابطه با مخالفت با ساختن مسجد در شهر کلن و مسایلی از این دست، اصل "آزادی مذهب و عقیده" را چگونه توضیح میدهید؟
آزادی مذهب یک اصل پذیرفته شده در همین جوامع اروپایی است. این یک اصل مهم در دفاع از حقوق انسانی است. ولی یک اصل مهم دیگر هم این است که مذهب امر خصوصی افراد است. در اروپا و در دنیا، مردم قربانی کلیسا و مذاهب و قوانین الهی، مردمی که جنگهای صلیبی را تجربه کرده و مخالفت کلیسا و مذهب را با آزادی عقیده و بیان و زندگی انسانی دیده بودند، سالهای سال مبارزه کردند و خواهان جدایی مذهب از دولت و آموزش و پروش شدند. این اصل در اروپا تا حدودی پذیرفته شده و اجرا میشود. البته در همین آلمان، کماکان کلیسا در آموزش و پرورش و در زندگی مردم دخالت میکند. امروز اما ما در دنیا و در آلمان مواجه هستیم با یک تعرض جنبش اسلامی و اسلام سیاسی که در ایران و افغانستان و عربستان و غیره در حکومت است. یعنی مذهبی که قدرت سیاسی دارد و با خون و جنایت و سنگسار و اعدام سرپا مانده است. این جریان سرکوبگر دینی، اکنون میخواهد در آلمان نیز در سیاست و در سیستم و در زندگی میلیونها نفر پناهنده و مهاجر شهروند آلمان دخالت کند. ابزار اینها در وهله اول حجاب و سپس مسجد است. همه میدانند که در آلمان مسجد به اندازه کافی هست، اما روزانه جنگ و جدل اسلامیون برای ساختن مساجد بزرگتر و با منارههای بلندتر، یک معضل سیاسی است و اینها میخواهند در اینجا نیز قدرت نمایی کنند و امتیاز بگیرند. در مساجد به زبانهای مختلف از اسلام و جهاد و سنگسار و قتل ناموسی دفاع میکنند و در مقابل جوانانی که در جامعه آلمانی با راسیسم و یا بیحقوقی بهدلیل "خارجی بودن" روبرو هستند، آلترناتیو "اسلام سیاسی" را ارایه میدهند.
این اتفاقی است که در مقابل چشم همه ما میافتد و متاسفانه بسیاری به آن بیتوجهاند.
من میگویم هر کس که میخواهد میتواند در خلوت خودش، مسلمان و یا مسیحی و یهودی باشد، ولی این مسایل خصوصی است و نباید در سیاست و در آموزش و پرورش دخالت کند. من در عین حال میگویم، دقت کنید که امروز در دنیا جنبش اسلامی واسلام سیاسی است که میتازد و سر میبرد و اعدام و سنگسار میکند و زندگی میلیونها نفر را در خاورمیانه و کشورهای اسلام زده با تباهی روبرو کرده است. اینها در اروپا نیز بهدنبال امکانات هستند و نباید به اینها جایگاه سیاسی داد و مثل احزاب سیاسی آنها را به رسمیت شناخت. من به سیاست دولت آلمان در قبال اینها شدیدا معترض هستم و فکر میکنم با قدرت دادن به اینها، عملا مقابل آزادی بیان و عقیده میایستند. کما اینکه در آلمان از ترس این اسلامیها نمایش تاتر ملغی میشود یا انتقاد به اسلام با لکنت انجام میگیرد.
شما در سال ۲۰۰۱ "کمیته علیه سنگسار" را تشکیل دادید. این کمیته تا به حال به چه اقداماتی دست زده و تا چه حد در دستیابی به اهدافش موفق بوده است؟
کمیته بین المللی علیه سنگسار یک نهاد بزرگ بینالمللی است که بر علیه احکام سنگسار و همچنین قانون سنگسار در دنیا مبارزه میکند. این کمیته تا کنون با مبارزه جهانی علیه احکام سنگسار در ایران، افغانستان ، نیجریه، سودان و غیره توانسته است، افکار عمومی بینالمللی را به این جنایت غیرقابل توصیف جلب کند. اعتراضات زیادی را سازمان دهد و جان تعداد زیادی را نجات دهد. ما در سراسر جهان با سازمان دادن جلسات سخنرانی و یا میتینگهای اعتراضی همچنین با نشست با پارلمان اروپا ، سازمان ملل و یا دولتهای اروپایی، این معضل مهم را روی میز اینها گذاشتیم.
اعضای کمیسیومن پاتن که به ایران رفتند، بهطور مثال قبل از حرکت، نشستی با ما داشتند. ما در کنفرانس نیویورک، یا ده سال بعد از پکن، قطعنامه ای را به سازمان ملل ارایه دادیم و خواهان ممنوعیت سنگسار در دنیا شدیم. ما همچنین روز ١١ ژوئیه، روز سنگسار شدن مریم ایوبی را روز جهانی علیه سنگسار نامگذاری کردیم و از سازمان ملل و اتحادیه اروپا درخواست کردیم این روز را به رسمیت بشناسند. یک جنبه مهم کار ما، مبارزه با تصویری بود که در دنیا حاکم بود. این تصویر که ایران و افغانستان و سودان "کشورهای اسلامی" هستند و مردم آنجا فرهنگ و اخلاقشان با بقیه فرق دارد و شاید حجاب اسلامی و کتک خوردن و یا حتی سنگسارشدن در آن فرهنگ، معنی دیگری دارد. اینها همگی فضای پاسیوی ایجاد کرده بود که باید به جنگ آن میرفتیم. بههر حال کمیته علیه سنگسار در مبارزه علیه سنگسار، نقش بسیار مهمی بازی کرده و اکنون در دنیا یک نام آشنا برای بسیاری است.
مينا احدی در ايران متولد شده و در زمان شاه، عليه این حکومت مبارزه میکرد. احدی پس از انقلاب به عنوان دانشجوی دانشکدهی پزشکی تبريز، از دانشگاه اخراج شد. او پس از دستگيری و اعدام همسرش، به تهران رفت. و یک سال بعد، در سال ۱۹۸۲عازم کردستان شد. پس از ده سال فعاليت سياسی در آنجا، در سال ۱۹۹۰ به کشور اتریش پناهنده شد و شش سال بعد به آلمان آمد.
مصاحبه: ب. امید
این اولین کتاب مینا احدی، در انتشاراتی معتبر "هاینه" آلمان منتشر شده است. احدی در این کتاب به مسائلی از قبیل "شریعت در آلمان"، "جمعیتهای اسلامی در آلمان" و "آزادی مذهب" در این کشور پرداخته است.
در حال حاضر بیش از سه میلیون مسلمان در آلمان زندگی میکنند. مسئلهی برخورد با دین اسلام و مسلمانان در این کشور چندی است که در دستور کار دولت ائتلافی آلمان قرار گرفتهاست. وزیر کشور آلمان، ولفگانگ شویبلر، سه سال و نیم پیش کنفرانسی به نام کنفرانس اسلامی برپا کرد و بهطور رسمی از نهادهای اسلامی واقع در آلمان و نمایندگان گروههای متفاوت مسلمان خواست، دربارهی مواضع مشترک خود و چگونگی انتگره شدن مسلمانان در جامعهی آلمان به بحث بنشینند. در نشست سوم این کنفرانس که در ماه مارس امسال برگزار شد، شرکتکنندگان در مورد اینکه دروس اسلامی در مدارس آلمان تدریس شوند، به توافق رسیدند. در این نشست نمایندگان دولت مرکزی و ایالات مختلف آلمان، در کنار نمایندگان گروههای مختلف اسلامی شرکت داشتند. بر اساس این توافق، دروس اسلامی باید زبان آلمانی تدریس شود. البته هنوز نمایندگان برخی از ایالتهای آلمان حاضر نیستند، اسلام را به عنوان واحد درسی در مدارس ایالت خود بپذیرند. برخی از نمایندگان جمعیتهای مختلف اسلامی نیز در این مورد دیدگاههای گوناگونی دارند.
نشستهای بیثمر
یکی از گروههایی که برپایی چنین کنفرانسهایی را در بهترین حالت "بیثمر" میداند و با نگرانی شاهد نفوذ روزافزون اسلامیستها و هواداران قوانین شریعت در آلمان است، "کمیتهی مسلمانان سابق" است که چندی پیش در آلمان تشکیل شد. دستاندرکاران این کمیته با برپایی جلسات سخنرانی و کنفرانسهای رسانهای میکوشند، دیدگاههای خود را در این زمینه مطرح کنند. یکی از بنیانگذاران کمیتهی مسلمانان سابق در آلمان، مینا احدی است که انتشاراتی معتبر هاینه، چندی پیش اولین کتاب او را باعنوان "من از مذهب رويگردانم" منتشر کرده است. این کتاب با کمک روزنامهنگار آلمانی، زینا وگت نوشته شده است. احدی در این کتاب به مسائلی از قبیل "شریعت در آلمان"، "جمعیتهای اسلامی در آلمان" و "آزادی مذهب در آلمان" و نیز به فعالیتهای گذشتهی خود، به عنوان مخالف حکومت ایران پرداخته است. برای آشنایی با این کتاب با نویسندهی آن به گفتوگو نشستهایم:
دویچه وله: شما در کتابتان مینویسید که از دوران جوانی به مذهب اعتقادی نداشتید. چه اتفاقی افتاده که احساس میکنید حالا باید در آلمان در این مورد کتاب بنویسید؟
مینا احدی: من قبل از اینکه کتاب بنویسم، در فوریه ۲۰۰۷ در یک کنفرانس مطبوعاتی، بههمراه تعداد زیادی اعلام یک کمپین علنی مبارزه با سازمانهای اسلامی و همچنین مماشات دولت آلمان با اسلامیها کردم. این یک حرکت آگاهانه سیاسی در آلمان و در اروپا بود. ما در آلمان از سالها قبل با یک روند رشد و نفوذ سازمانهای اسلامی در عرصه سیاست و زندگی مردم پناهنده و مهاجر از کشورهای اسلامی مواجه هستیم. اکنون همه ما در آلمان، همه کسانی که از ایران و عراق و افغانستان و ترکیه و .... به این کشور آمدهاند، نه بهعنوان مهاجر و پناهنده و "انسان"، بلکه بهعنوان "مسلمان" نامگذاری شدهاند و همه ما را در یک کیسه ریختهاند و دو دستی تحویل سازمانهای اسلامی دادهاند. دولت آلمان ادعا میکند که با رهبران این "مسلمانان" نشست و برخاست میکند و با آنها "کنفرانس اسلامی" تشکیل میدهد تا برای ادغام این "مسلمانان" در جامعه فعالیت کند.
این سازمانهای اسلامی ... بر اساس اسلام و مذهب، سازمان درست کرده و قصد دفاع از اسلام در آلمان را دارند. برای هر کسی که چند روز در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی کرده و نفس کشیده باشد، معنی این سیاست واضح است.
کمپینی که ما در آلمان شروع کردهایم، یک پرووکاسیون آگاهانه در مقابل این روند است. ما در این کمپین علیه سیاست مماشات دولت آلمان با سازمانهای اسلامی و علیه این راسیسم وارونه مبارزه میکنیم و همچنین علیه همه سازمانهای اسلامی که خود را "احزاب سیاسی" معرفی کرده و خواهان دخالت در زندگی ما و گرفتن امکانات سیاسی و مالی در آلمان و پیشروی اسلام سیاسی در اروپا هستند، مقابله میکنیم.
ناشر کتابتان، انتشارات هاینه، در تبلیغ برای کتاب شما روی این نکته تکیه میکند که به اصطلاح "خروج از اسلام" با مجازات مرگ جواب داده میشود. این خطر برای شما چقدر واقعی است؟ چه کسی یا نهادی شما را تهدید میکند؟
در مذهب اسلام، افراد مسلمان به دنیا میآیند و مسلمان از دنیا میروند. شما نمیتوانید در این سیستم و بهویژه اکنون با دخالت سازمانهای اسلامی و اسلام سیاسی، اعلام کنید که مسلمان نیستید و از این دین "خارج" میشوید. هم در قرآن و آثار منتشره بعد از قرآن و پیغمبر، در حدیث و نقل قولها از رهبران اسلامی، و هم امروز در دنیای سیاست، این نوع فعالیتها با تهدید به قتل و یا فتوا روبرو میشود. "ملحد و مرتد و کافر" کلماتی هستند که در گوش من و شما، با مرگ و اعدام و قتل تداعی میشوند. چرا که واقعیت در طول قرنها و بهویژه در دوره بعد از به قدرت رسیدن اسلامیون در ایران، همین است. اسلام، مذهب خیابان یک طرفه است. شما بهطور اتفاقی در یک خانواده "مسلمان" به دنیا میآیید و بطور جبری تا آخر عمر باید مسلمان بمانید. این برخلاف آزادی مذهب و آزادی عقیده و بیان است.
آزادی مذهب یعنی اینکه شما آزاد باشید، به یک مذهب تعلق داشته و یا نداشته باشید .
من در آلمان و بعد از اعلام این کمپین، نامههای فراوان تشویق و همچنین نامههای تهدید دریافت کردم. از کسانی که میگفتند، مرا خواهند کشت و نحوه قتل را نیز معلوم کرده بودند، با یک تصادف اتومبیل، و یا با ریختن سم در غذا و یا آبی که مینوشم.... این نامهها طبعا بدون اسم و یا شماره تلفن است و کسی نمیتواند بفهمد آیا پشت این تهدیدات یک سازمان اسلامی و یا حتی یک دولت اسلامی مثل جمهوری اسلامی ایستاده است.
شما یکی از بنیانگزاران "جامعهی مسلمانان سابق" هستید. چرا این جامعه را بنیان گذاشتید و تشکیل آن چه تاثیری بر زندگی شما داشته است؟
همانطور که گفتم، ما در آلمان، یک کمپین انتقاد و اعتراض به دخالت سازمانهای اسلامی در زندگی مردم، به مماشات دولت آلمان با این سازمانها و به زمینه دادن بیشتر به دخالت مذهب در زندگی مردم دست زدهایم. این یک حرکت اعتراضی است برای نشان دادن اینکه که مردم فراری از ایران و عراق و یا کارگران و مردم مهاجر از ترکیه، در وهله اول "انسان" هستند. آنها آمدهاند که در اینجا کمی بهتر زندگی کنند و نه اینکه در جزایر تحت تسلط باندهای اسلامی و عقب مانده و ارتجاعی بهعنوان "مسلمان" تعریف شده و در اینجا با حجاب و مسجد و قرآن و قتل ناموسی و بیحرمتی به زن و کودک و غیره بسر ببرند. من شخصا از کلمه "مسلمان سابق" زیاد خوشم نمی آید. ولی ما این اسم را انتخاب کردیم، برای اینکه توجه مطبوعات و افکار عمومی را به سوی سیاست و حرفی جلب کنیم که امروز جامعه تشنه آن است. ما قبلا همین انتقادات را مطرح میکردیم، ولی حرفهای ما زیر خروار تزهای نسبیت فرهنگی و کنار آمدن با فرهنگهای مختلف و غیره شنیده نمیشد و یا آگاهانه نادیده گرفته میشد. با این کمپین یکسال است که ما در صحنه سیاست آلمان در بستر اصلی جامعه رفته و حرفهای خودمان را به گوش میلیونها نفر میرسانیم. در آلمان و تا حدودی در دنیا منشا تاثیراتی شدهایم. از جمله اینکه ما تابو شکستیم که میتوان در مرکز جامعه ایستاد و در مقابل سازمانهای ترور اسلامی ایستاد و حرف زد. ما تابو شکستیم که میتوان از اسلام خروج کرد و اینرا علنی اعلام کرد. ما صدای اعتراض میلیونها مردمی هستیم که در خلوت خود "مسلمان" هستند، ولی صد در صد مخالف سازمانهای ارتجاعی و تروریست اسلامی هستند....
شما از جامعهی آلمان و "خیرخواهان" آلمانی انتقاد میکنید ک چشم بر سرکوبگریهای دینی میبندند و با تفاهم با "اجبار سر کردن روسری" یا "قتل برای حفظ شرف" در آلمان روبرو میشوند. شما چه برداشتی از دموکراسی آلمانی دارید؟
دمکراسی آلمانی، مثل دمکراسی و سیستمهای پارلمانی در دنیا، حافظ منافع سیستم سرمایه داری است. اینها در آلمان هم، هر از چند گاهی چند حزب را در مقابل مردم میگذارند که از بین اینها یکی را انتخاب کنند و همه میدانند که تفاوت این احزاب، در عمل مینیمم است. هر دولتی که بر سر کار میآید، از تعرض به بیمه بیکاری شروع میکند و با تعرض به حقوق شهروندی کارش به پایان میرسد. در همین سیستم دمکراسی، شما امروز نمیتوانید بهعنوان یک پناهنده فراری از ایران و یا عراق، در مقابل دولتی و یا قاضیای که از رشد دمکراسی در ایران و افغانستان و از نبود خطر برای زن محکوم به سنگسار حرف میزند، کاری بکنید. سیستم سوار سر مردم است و با یک دستگاه عریض و طویل بروکراتیک تقریبا هر چه را که میخواهد انجام میدهد. و مردم امکان دخالت و یا ابراز وجود چندانی ندارند.
در مورد رفتار و رابطه این دمکراسی پارلمانی با احزاب اسلامی و یا عکس العمل این سیستم در مورد قتل ناموسی، کتک خوردن زنان در خانواده و یا تحمیل حجاب به کودکان نیز ما با این مشکل مواجه هستیم. اینجا از حق "اسلام" حرف زده میشود، نه حق دختر تهدید شده به قتل توسط برادر و یا پدرش، در این دمکراسی ، از حق دختران برای شنا دفاع نمیشود ، ولی از حق والدین برای محدود کردن حق کودکان دفاع میشود ...
من شخصا طرفدار بیشترین دمکراسی هستم، دمکراسی مستقیم و با دخالت مردم . در این مورد مثلا من طرفدار نظرخواهی از مردم و زنان و دختران بدون وجود فشار و تهدید هستم، تا خود این میلیونها نفر نظر دهند آیا از اسلام دفاع میکنند یا از حقوق اولیه خودشان بهعنوان یک انسان و یک شهروند در جامعه آلمان که برای تحقق حقوق اولیه خود با هزاران مشکل و معضل روبرو هستند. این نوع دمکراسی مستقیم و یا شورایی بهویژه امروز با پیشرفت صنعت و تکنیک کاملا آسان است. اگر بخواهیم و اگر بگذارند.
در رابطه با مخالفت با ساختن مسجد در شهر کلن و مسایلی از این دست، اصل "آزادی مذهب و عقیده" را چگونه توضیح میدهید؟
آزادی مذهب یک اصل پذیرفته شده در همین جوامع اروپایی است. این یک اصل مهم در دفاع از حقوق انسانی است. ولی یک اصل مهم دیگر هم این است که مذهب امر خصوصی افراد است. در اروپا و در دنیا، مردم قربانی کلیسا و مذاهب و قوانین الهی، مردمی که جنگهای صلیبی را تجربه کرده و مخالفت کلیسا و مذهب را با آزادی عقیده و بیان و زندگی انسانی دیده بودند، سالهای سال مبارزه کردند و خواهان جدایی مذهب از دولت و آموزش و پروش شدند. این اصل در اروپا تا حدودی پذیرفته شده و اجرا میشود. البته در همین آلمان، کماکان کلیسا در آموزش و پرورش و در زندگی مردم دخالت میکند. امروز اما ما در دنیا و در آلمان مواجه هستیم با یک تعرض جنبش اسلامی و اسلام سیاسی که در ایران و افغانستان و عربستان و غیره در حکومت است. یعنی مذهبی که قدرت سیاسی دارد و با خون و جنایت و سنگسار و اعدام سرپا مانده است. این جریان سرکوبگر دینی، اکنون میخواهد در آلمان نیز در سیاست و در سیستم و در زندگی میلیونها نفر پناهنده و مهاجر شهروند آلمان دخالت کند. ابزار اینها در وهله اول حجاب و سپس مسجد است. همه میدانند که در آلمان مسجد به اندازه کافی هست، اما روزانه جنگ و جدل اسلامیون برای ساختن مساجد بزرگتر و با منارههای بلندتر، یک معضل سیاسی است و اینها میخواهند در اینجا نیز قدرت نمایی کنند و امتیاز بگیرند. در مساجد به زبانهای مختلف از اسلام و جهاد و سنگسار و قتل ناموسی دفاع میکنند و در مقابل جوانانی که در جامعه آلمانی با راسیسم و یا بیحقوقی بهدلیل "خارجی بودن" روبرو هستند، آلترناتیو "اسلام سیاسی" را ارایه میدهند.
این اتفاقی است که در مقابل چشم همه ما میافتد و متاسفانه بسیاری به آن بیتوجهاند.
من میگویم هر کس که میخواهد میتواند در خلوت خودش، مسلمان و یا مسیحی و یهودی باشد، ولی این مسایل خصوصی است و نباید در سیاست و در آموزش و پرورش دخالت کند. من در عین حال میگویم، دقت کنید که امروز در دنیا جنبش اسلامی واسلام سیاسی است که میتازد و سر میبرد و اعدام و سنگسار میکند و زندگی میلیونها نفر را در خاورمیانه و کشورهای اسلام زده با تباهی روبرو کرده است. اینها در اروپا نیز بهدنبال امکانات هستند و نباید به اینها جایگاه سیاسی داد و مثل احزاب سیاسی آنها را به رسمیت شناخت. من به سیاست دولت آلمان در قبال اینها شدیدا معترض هستم و فکر میکنم با قدرت دادن به اینها، عملا مقابل آزادی بیان و عقیده میایستند. کما اینکه در آلمان از ترس این اسلامیها نمایش تاتر ملغی میشود یا انتقاد به اسلام با لکنت انجام میگیرد.
شما در سال ۲۰۰۱ "کمیته علیه سنگسار" را تشکیل دادید. این کمیته تا به حال به چه اقداماتی دست زده و تا چه حد در دستیابی به اهدافش موفق بوده است؟
کمیته بین المللی علیه سنگسار یک نهاد بزرگ بینالمللی است که بر علیه احکام سنگسار و همچنین قانون سنگسار در دنیا مبارزه میکند. این کمیته تا کنون با مبارزه جهانی علیه احکام سنگسار در ایران، افغانستان ، نیجریه، سودان و غیره توانسته است، افکار عمومی بینالمللی را به این جنایت غیرقابل توصیف جلب کند. اعتراضات زیادی را سازمان دهد و جان تعداد زیادی را نجات دهد. ما در سراسر جهان با سازمان دادن جلسات سخنرانی و یا میتینگهای اعتراضی همچنین با نشست با پارلمان اروپا ، سازمان ملل و یا دولتهای اروپایی، این معضل مهم را روی میز اینها گذاشتیم.
اعضای کمیسیومن پاتن که به ایران رفتند، بهطور مثال قبل از حرکت، نشستی با ما داشتند. ما در کنفرانس نیویورک، یا ده سال بعد از پکن، قطعنامه ای را به سازمان ملل ارایه دادیم و خواهان ممنوعیت سنگسار در دنیا شدیم. ما همچنین روز ١١ ژوئیه، روز سنگسار شدن مریم ایوبی را روز جهانی علیه سنگسار نامگذاری کردیم و از سازمان ملل و اتحادیه اروپا درخواست کردیم این روز را به رسمیت بشناسند. یک جنبه مهم کار ما، مبارزه با تصویری بود که در دنیا حاکم بود. این تصویر که ایران و افغانستان و سودان "کشورهای اسلامی" هستند و مردم آنجا فرهنگ و اخلاقشان با بقیه فرق دارد و شاید حجاب اسلامی و کتک خوردن و یا حتی سنگسارشدن در آن فرهنگ، معنی دیگری دارد. اینها همگی فضای پاسیوی ایجاد کرده بود که باید به جنگ آن میرفتیم. بههر حال کمیته علیه سنگسار در مبارزه علیه سنگسار، نقش بسیار مهمی بازی کرده و اکنون در دنیا یک نام آشنا برای بسیاری است.
مينا احدی در ايران متولد شده و در زمان شاه، عليه این حکومت مبارزه میکرد. احدی پس از انقلاب به عنوان دانشجوی دانشکدهی پزشکی تبريز، از دانشگاه اخراج شد. او پس از دستگيری و اعدام همسرش، به تهران رفت. و یک سال بعد، در سال ۱۹۸۲عازم کردستان شد. پس از ده سال فعاليت سياسی در آنجا، در سال ۱۹۹۰ به کشور اتریش پناهنده شد و شش سال بعد به آلمان آمد.
مصاحبه: ب. امید
1 comment:
Thanks to the blog owner. What a blog! nice idea.
Post a Comment