Saturday, April 26, 2008

كنفرانس آتلانتیك فوروم در شهر هامبورگ برگزار شد



روز ۲۳ ماه آوریل در هتل آتلانتیك در هر هامبورگ كنفرانسی با حضور پنج سخنران
در مورد جایگاه اعتقادات مذهبی در دنیای امروز برگزار شد. این كنفرانس كه مورد استقبال زیادی قرار گرفته بود، با بحثهای حاد و اختلاف نظر شدیدی به پیش برده شد.
حضور پنج سخنران كه همگی از چهره های فعال و سرشناس در آلمان هستند، به كنفرانس آتلانتیك فوروم اهمیت ویژه ای داده است. بیش از 200 نفر حاضرین در
كنفرانس در یك سالن بزرگ ، به سخنان و جدلهای سخنرانان گوش میدادند.
راهبه جردانو اشمیت كه با لباس مذهبی در كنفرانس حضور داشت، از خدا و وجود خدا دفاع میكرد و میگفت علیرغم انتقاداتی كه به پاپ و كلیسا دارد، از مذهب و از خدا دفاع میكند. میشل فریدمن وكیل و چهره معروف تلویزیون آلمان مینا احدی مسول سازمان اكس مسلم در آلمان ، آنه گرت اشتولتنبرگ از كلیسای پروتستان و همچنین وولفرام وایسه استاد دانشگاه و مذهب شناس از دیگر سخنرانان این جلسه بودند.
مینا احدی تنها كسی بود كه در این كنفرانس در نقد مذهب و خدا و در مورد جایگاه خدا و مذهب در دنیای امروز حرف زد. بقیه سخنرانان بجز فریدمن كه انتقاداتی را مطرح میكرد و در مواردی از مباحثات انتقادی مینا احدی دفاع میكرد، بقیه با تمام قوا از مذهب و از اعتقادات مذهبی دفاع میكردند.
در پایان جلسه به حاضرین در جلسه وقت داده شد و در مباحثات سهیم شدند.
كنفرانس آتلانتیك فوروم یكبار اثبات كرد كه در دنیای امروز نقد مذهب و مبارزه علیه دخالت مذهب در زندگی مردم چه جایگاه ویژه و مهمی دارد. و نشان داد كه در این دنیا تعداد نیروها و افرادی كه به نقد مذهب میپردازند، چقدر كم است و نقش ما در این میان تا چه حد مهم است.
در دو روزنامه چاپ آلمان هامبورگر آبند بلات و دی ولت
در مورد این كنفرانس گزارش نوشته شده بود .

شورای مركزی سازمان اكس مسلم
۲۴ آوریل

Friday, April 18, 2008

گزارش سخنرانی مریم نمازی در خانه فرهنگ شهر بوروس ـ سوئد









روز سه شنبه 15 آپریل از طرف انجمن گلوبال جلسه سخنرانی مریم نمازی ترتیب داده شد. قبل از برگزاری سخنرانی مریم نمازی در مصاحبه ای با کانال 4 رادیوی سوئد مصاحبه کوتاهی داشت. این مصاحبه مستقیما و در پر شنونده ترین زمان، انجام گرفت. در این مصاحبه ابتدا به معرفی مریم و فعالیتهای او اشاره شد و سپس مریم نمازی به این سوال که نقش اسلام سیاسی چیست و چگونه باید به اسلام برخورد کرد پرداخت.
سخنرانی در محل خانه فرهنگ از ساعت 7 بعد از ظهر آغاز شد. علاقمندانی که در سالن جای نشستن پیدا نکرده بودند روی پله های نشسته بودند تا به صحبت های مریم نمازی گوش کنند. بیش از 120 نفر برای شنیدن سخنرانی مریم نمازی در سالن حضور داشتند. در سالن عمومی محل سخنرانی نمایشگاه عکسی برپا بود که صحنه هایی از جنایات جمهوری اسلامی و تصاویری از مبارزات مردم را بر علیه رژیم اسلامی، نشان می داد.
ابتدا امید صالحی از مسئولین انجمن گلوبال به معرفی مریم نمازی پرداخت و سپس مریم سخنرانی خود را آغاز نمود. او به نقش اسلامی سیاسی و وضعیت مردم بخصوص زنان تحت قوانین اسلامی پرداخت. درباره سنگسار و احکام غیرانسانی که در مورد زنان اجرا می شود صحبت کرد. مریم نمازی سیاست نسبیت فرهنگی دولت های اروپائی و نمود های مختلف آن را مورد نقد قرار داد.
معرفی جنبش سکولار در ایران و سایر کشورهای اسلام زده نظیر افغانستان و عراق بخش دیگری از صحبت های مریم نمازی بود. او همچنین درباره حقوق جهانشمول انسانی و اینکه سیاست نسبیت فرهنگی زیر پا گذاشتن رسمی این حقوق جهانشمول است صحبت کرد.
مقایسه جمهوری اسلامی با رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی و طرد و منزوی کردن رژیم جمهوری اسلامی از جامعه جهانی بعنوان راهی برای مبارزه با اسلام سیاسی از طرف مریم نمازی مطرح گردید.
پس از صحبت های مریم نمازی حاضرین سوالات چندی از جمله درباره اسلام سیاسی، جدایی مذهب از سیاست، مقایسه خشونت مردسالارانه در اروپا و کشورهای اسلام زده و روایات مختلف از اسلام، مطرح ساختند که مریم نمازی به آنها پاسخ گفت. سخنان مریم نمازی بار ها با کف زدن های حضار پاسخ گرفت.
در پایان جلسه خانم ماری لوئیز مشاور فرهنگی کمون بوروس از مریم نمازی تشکر کرد و از فعالیتهای او قدردانی نمود و هدیه ای را به نمایندگی از کمون بوروس تقدیم وی نمود.
برنامه سخنرانی مریم نمازی با کمک و همکاری اداره فرهنگ شهر بوروس و بخش فرهنگی استان یوتالند غربی انجام شد.
در این روز همچنین مصاحبه دیگری توسط کانال 4 رادیوی سوئد ضبط شد که در روز جمعه 18 آپریل پخش خواهد گردید. همچنین بخش فارسی رادیوی دولتی سوئد رادیو پژواک و روزنامه شهر بوروس مصاحبه هایی با مریم نمازی انجام دادند.

Wednesday, April 9, 2008

مصاحبه راديو دویچه وله آلمان با مينا احدى

کتاب "من از مذهب رويگردانم" به زبان آلمانی


این اولین کتاب مینا احدی، در انتشاراتی معتبر "هاینه" آلمان منتشر شده است. احدی در این کتاب به مسائلی از قبیل "شریعت در آلمان"، "جمعیت‌های اسلامی در ‌آلمان" و "آزادی مذهب" در این کشور پرداخته است.

در حال حاضر بیش از سه میلیون مسلمان در آلمان زندگی می‌کنند. مسئله‌ی برخورد با دین اسلام و مسلمانان در این کشور چندی است که در دستور کار دولت ائتلافی آلمان قرار گرفته‌است. وزیر کشور آلمان، ولفگانگ شویبلر، سه سال و نیم پیش کنفرانسی به نام کنفرانس اسلامی برپا کرد و به‌طور رسمی از نهادهای اسلامی واقع در آلمان و نمایندگان گروه‌های متفاوت مسلمان خواست، درباره‌ی مواضع مشترک خود و چگونگی انتگره شدن مسلمانان در جامعه‌ی آلمان به بحث بنشینند. در نشست سوم این کنفرانس که در ماه مارس امسال برگزار شد، شرکت‌کنندگان در مورد این‌که دروس اسلامی در مدارس آلمان تدریس شوند، به توافق رسیدند. در این نشست نمایندگان دولت مرکزی و ایالات مختلف آلمان، در کنار نمایندگان گروه‌های مختلف اسلامی شرکت داشتند. بر اساس این توافق، دروس اسلامی باید زبان آلمانی تدریس شود. البته هنوز نمایندگان برخی از ایالت‌های آلمان حاضر نیستند، اسلام را به عنوان واحد درسی در مدارس ایالت خود بپذیرند. برخی از نمایندگان جمعیت‌های مختلف اسلامی نیز در این مورد دیدگاه‌های گوناگونی دارند.

نشست‌های بی‌ثمر

یکی از گروه‌هایی که برپایی چنین کنفرانس‌هایی را در بهترین حالت "بی‌ثمر" می‌داند و با نگرانی شاهد نفوذ روزافزون اسلامیست‌ها و هواداران قوانین شریعت در آلمان است، "کمیته‌ی مسلمانان سابق" است که چندی پیش در آلمان تشکیل شد. دست‌اندرکاران این کمیته با برپایی جلسات سخنرانی و کنفرانس‌های رسانه‌ای می‌کوشند، دیدگاه‌های خود را در این زمینه مطرح کنند. یکی از بنیان‌گذاران کمیته‌ی مسلمانان سابق در آلمان، مینا احدی است که انتشاراتی معتبر هاینه، چندی پیش اولین کتاب او را باعنوان "من از مذهب رويگردانم" منتشر کرده است. این کتاب با کمک روزنامه‌نگار آلمانی، زینا وگت نوشته شده است. احدی در این کتاب به مسائلی از قبیل "شریعت در آلمان"، "جمعیت‌های اسلامی در ‌آلمان" و "آزادی مذهب در آلمان" و نیز به فعالیت‌های گذشته‌ی خود، به عنوان مخالف حکومت ایران پرداخته است. برای آشنایی با این کتاب با نویسنده‌ی آن به گفت‌وگو نشسته‌ایم:

دویچه وله: شما در کتابتان می‌نویسید که از دوران جوانی به مذهب اعتقادی نداشتید. چه اتفاقی افتاده که احساس می‌کنید حالا باید در آلمان در این مورد کتاب بنویسید؟

مینا احدی: من قبل از این‌که کتاب بنویسم، در فوریه ۲۰۰۷ در یک کنفرانس مطبوعاتی، به‌همراه تعداد زیادی اعلام یک کمپین علنی مبارزه با سازمانهای اسلامی و همچنین مماشات دولت آلمان با اسلامی‌ها کردم. این یک حرکت آگاهانه سیاسی در آلمان و در اروپا بود. ما در آلمان از سال‌ها قبل با یک روند رشد و نفوذ سازمان‌های اسلامی در عرصه سیاست و زندگی مردم پناهنده و مهاجر از کشورهای اسلامی مواجه هستیم. اکنون همه ما در آلمان، همه کسانی که از ایران و عراق و افغانستان و ترکیه و .... به این کشور آمده‌اند، نه به‌عنوان مهاجر و پناهنده و "انسان"، بلکه به‌عنوان "مسلمان" نامگذاری شده‌‌اند و همه ما را در یک کیسه ریخته‌اند و دو دستی تحویل سازمان‌های اسلامی داده‌اند. دولت آلمان ادعا می‌کند که با رهبران این "مسلمانان" نشست و برخاست می‌کند و با آن‌ها "کنفرانس اسلامی" تشکیل می‌دهد تا برای ادغام این "مسلمانان" در جامعه فعالیت کند.
این سازمان‌های اسلامی ... بر اساس اسلام و مذهب‌‌‌‌‌، سازمان درست کرده و قصد دفاع از اسلام در آلمان را دارند. برای هر کسی که چند روز در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی کرده و نفس کشیده باشد، معنی این سیاست واضح است.
کمپینی که ما در آلمان شروع کرده‌ایم، یک پرووکاسیون آگاهانه در مقابل این روند است. ما در این کمپین علیه سیاست مماشات دولت آلمان با سازمان‌های اسلامی و علیه این راسیسم وارونه مبارزه می‌کنیم و همچنین علیه همه سازمان‌های اسلامی که خود را "احزاب سیاسی" معرفی کرده و خواهان دخالت در زندگی ما و گرفتن امکانات سیاسی و مالی در آلمان و پیشروی اسلام سیاسی در اروپا هستند، مقابله می‌کنیم.

ناشر کتابتان، انتشارات هاینه، در تبلیغ برای کتاب شما روی این نکته تکیه می‌کند که به اصطلاح "خروج از اسلام" با مجازات مرگ جواب داده می‌شود. این خطر برای شما چقدر واقعی است؟ چه کسی یا نهادی شما را تهدید می‌‌کند؟

در مذهب اسلام، افراد مسلمان به دنیا می‌آیند و مسلمان از دنیا می‌روند. شما نمی‌توانید در این سیستم و به‌ویژه اکنون با دخالت سازمان‌های اسلامی و اسلام سیاسی، اعلام کنید که مسلمان نیستید و از این دین "خارج" می‌شوید. هم در قرآن و آثار منتشره بعد از قرآن و پیغمبر، در حدیث و نقل قول‌ها از رهبران اسلامی، و هم امروز در دنیای سیاست، این نوع فعالیت‌ها با تهدید به قتل و یا فتوا روبرو می‌شود. "ملحد و مرتد و کافر" کلماتی هستند که در گوش من و شما، با مرگ و اعدام و قتل تداعی می‌شوند. چرا که واقعیت در طول قر‌ن‌ها و به‌ویژه در دوره بعد از به قدرت رسیدن اسلامیون در ایران، همین است. اسلام، مذهب خیابان یک طرفه است. شما به‌طور اتفاقی در یک خانواده "مسلمان" به دنیا می‌آیید و بطور جبری تا آخر عمر باید مسلمان بمانید. این برخلاف آزادی مذهب و آزادی عقیده و بیان است.
آزادی مذهب یعنی این‌که شما آزاد باشید‌، به یک مذهب تعلق داشته و یا نداشته باشید .
من در آلمان و بعد از اعلام این کمپین، نامه‌های فراوان تشویق و همچنین نامه‌های تهدید دریافت کردم. از کسانی که می‌گفتند، مرا خواهند کشت و نحوه قتل را نیز معلوم کرده بودند، با یک تصادف اتومبیل، و یا با ریختن سم در غذا و یا آبی که می‌نوشم.... این نامه‌ها طبعا بدون اسم و یا شماره تلفن است و کسی نمی‌تواند بفهمد آیا پشت این تهدیدات یک سازمان اسلامی و یا حتی یک دولت اسلامی مثل جمهوری اسلامی ایستاده است.

شما یکی از بنیانگزاران "جامعه‌ی مسلمانان سابق" هستید. چرا این جامعه را بنیان گذاشتید و تشکیل آن چه تاثیری بر زندگی شما داشته است؟

همانطور که گفتم، ما در آلمان، یک کمپین انتقاد و اعتراض به دخالت سازمان‌های اسلامی در زندگی مردم، به مماشات دولت آلمان با این سازمان‌ها و به زمینه دادن بیشتر به دخالت مذهب در زندگی مردم دست زده‌ایم. این یک حرکت اعتراضی است برای نشان دادن این‌که که مردم فراری از ایران و عراق و یا کارگران و مردم مهاجر از ترکیه، در وهله اول "انسان" هستند. آن‌ها آمده‌اند که در این‌جا کمی بهتر زندگی کنند و نه اینکه در جزایر تحت تسلط باندهای اسلامی و عقب مانده و ارتجاعی به‌عنوان "مسلمان" تعریف شده و در این‌جا با حجاب و مسجد و قرآن و قتل ناموسی و بی‌حرمتی به زن و کودک و غیره بسر ببرند. من شخصا از کلمه "مسلمان سابق" زیاد خوشم نمی آید. ولی ما این اسم را انتخاب کردیم، برای این‌که توجه مطبوعات و افکار عمومی را به سوی سیاست و حرفی جلب کنیم که امروز جامعه تشنه آن است. ما قبلا همین انتقادات را مطرح می‌کردیم، ولی حرف‌های ما زیر خروار تزهای نسبیت فرهنگی و کنار آمدن با فرهنگ‌های مختلف و غیره شنیده نمی‌شد و یا آگاهانه نادیده گرفته می‌شد. با این کمپین یک‌سال است که ما در صحنه سیاست آلمان در بستر اصلی جامعه رفته و حرف‌های خودمان را به گوش میلیون‌ها نفر می‌رسانیم. در آلمان و تا حدودی در دنیا منشا تاثیراتی شده‌ایم. از جمله این‌که ما تابو شکستیم که می‌توان در مرکز جامعه ایستاد و در مقابل سازمان‌های ترور اسلامی ایستاد و حرف زد. ما تابو شکستیم که می‌توان از اسلام خروج کرد و اینرا علنی اعلام کرد. ما صدای اعتراض میلیون‌ها مردمی هستیم که در خلوت خود "مسلمان" هستند، ولی صد در صد مخالف سازمان‌های ارتجاعی و تروریست اسلامی هستند....

شما از جامعه‌ی آلمان و "خیرخواهان" آلمانی انتقاد می‌‌کنید ک چشم بر سرکوبگری‌های دینی می‌بندند و با تفاهم با "اجبار سر کردن روسری" یا "قتل برای حفظ شرف" در آلمان روبرو می‌شوند. شما چه برداشتی از دموکراسی آلمانی دارید؟

دمکراسی آلمانی، مثل دمکراسی و سیستم‌های پارلمانی در دنیا، حافظ منافع سیستم سرمایه داری است. این‌ها در آلمان هم، هر از چند گاهی چند حزب را در مقابل مردم می‌گذارند که از بین این‌ها یکی را انتخاب کنند و همه می‌دانند که تفاوت این احزاب، در عمل مینیمم است. هر دولتی که بر سر کار می‌آید، از تعرض به بیمه بیکاری شروع می‌کند و با تعرض به حقوق شهروندی کارش به پایان می‌رسد. در همین سیستم دمکراسی، شما امروز نمی‌توانید به‌عنوان یک پناهنده فراری از ایران و یا عراق، در مقابل دولتی و یا قاضی‌ای که از رشد دمکراسی در ایران و افغانستان و از نبود خطر برای زن محکوم به سنگسار حرف می‌زند، کاری بکنید. سیستم سوار سر مردم است و با یک دستگاه عریض و طویل بروکراتیک تقریبا هر چه را که می‌خواهد انجام می‌دهد. و مردم امکان دخالت و یا ابراز وجود چندانی ندارند.

در مورد رفتار و رابطه این دمکراسی پارلمانی با احزاب اسلامی و یا عکس العمل این سیستم در مورد قتل ناموسی، کتک خوردن زنان در خانواده و یا تحمیل حجاب به کودکان نیز ما با این مشکل مواجه هستیم. اینجا از حق "اسلام" حرف زده می‌شود، نه حق دختر تهدید شده به قتل توسط برادر و یا پدرش، در این دمکراسی ، از حق دختران برای شنا دفاع نمی‌شود ، ولی از حق والدین برای محدود کردن حق کودکان دفاع می‌شود ...
من شخصا طرفدار بیشترین دمکراسی هستم، دمکراسی مستقیم و با دخالت مردم . در این مورد مثلا من طرفدار نظرخواهی از مردم و زنان و دختران بدون وجود فشار و تهدید هستم، تا خود این میلیون‌ها نفر نظر دهند آیا از اسلام دفاع می‌کنند یا از حقوق اولیه خودشان به‌عنوان یک انسان و یک شهروند در جامعه آلمان که برای تحقق حقوق اولیه خود با هزاران مشکل و معضل روبرو هستند. این نوع دمکراسی مستقیم و یا شورایی به‌ویژه امروز با پیشرفت صنعت و تکنیک کاملا آسان است. اگر بخواهیم و اگر بگذارند.

در رابطه با مخالفت با ساختن مسجد در شهر کلن و مسایلی از این دست، اصل "آزادی مذهب و عقیده" را چگونه توضیح می‌دهید؟

آزادی مذهب یک اصل پذیرفته شده در همین جوامع اروپایی است. این یک اصل مهم در دفاع از حقوق انسانی است. ولی یک اصل مهم دیگر هم این است که مذهب امر خصوصی افراد است. در اروپا و در دنیا‌‌، مردم قربانی کلیسا و مذاهب و قوانین الهی، مردمی که جنگ‌های صلیبی را تجربه کرده و مخالفت کلیسا و مذهب را با آزادی عقیده و بیان و زندگی انسانی دیده بودند، سال‌های سال مبارزه کردند و خواهان جدایی مذهب از دولت و آموزش و پروش شدند. این اصل در اروپا تا حدودی پذیرفته شده و اجرا می‌شود. البته در همین آلمان، کماکان کلیسا در آموزش و پرورش و در زندگی مردم دخالت می‌کند. امروز اما ما در دنیا و در آلمان مواجه هستیم با یک تعرض جنبش اسلامی و اسلام سیاسی که در ایران و افغانستان و عربستان و غیره در حکومت است. یعنی مذهبی که قدرت سیاسی دارد و با خون و جنایت و سنگسار و اعدام سرپا مانده است. این جریان سرکوبگر دینی، اکنون می‌خواهد در آلمان نیز در سیاست و در سیستم و در زندگی میلیون‌ها نفر پناهنده و مهاجر شهروند آلمان دخالت کند. ابزار این‌ها در وهله اول حجاب و سپس مسجد است. همه می‌دانند که در آلمان مسجد به اندازه کافی هست، اما روزانه جنگ و جدل اسلامیون برای ساختن مساجد بزرگتر و با مناره‌های بلندتر، یک معضل سیاسی است و اینها می‌خواهند در اینجا نیز قدرت نمایی کنند و امتیاز بگیرند. در مساجد به زبان‌های مختلف از اسلام و جهاد و سنگسار و قتل ناموسی دفاع می‌کنند و در مقابل جوانانی که در جامعه آلمانی با راسیسم و یا بی‌حقوقی به‌دلیل "خارجی بودن" روبرو هستند، آلترناتیو "اسلام سیاسی" را ارایه می‌دهند.
این اتفاقی است که در مقابل چشم همه ما می‌افتد و متاسفانه بسیاری به آن بی‌توجه‌اند.
من می‌گویم هر کس که می‌خواهد می‌تواند در خلوت خودش، مسلمان و یا مسیحی و یهودی باشد، ولی این مسایل خصوصی است و نباید در سیاست و در آموزش و پرورش دخالت کند. من در عین حال می‌گویم، دقت کنید که امروز در دنیا جنبش اسلامی واسلام سیاسی است که می‌تازد و سر می‌برد و اعدام و سنگسار می‌کند و زندگی میلیون‌ها نفر را در خاورمیانه و کشورهای اسلام زده با تباهی روبرو کرده است. این‌ها در اروپا نیز به‌دنبال امکانات هستند و نباید به این‌ها جایگاه سیاسی داد و مثل احزاب سیاسی آن‌ها را به رسمیت شناخت. من به سیاست دولت آلمان در قبال این‌ها شدیدا معترض هستم و فکر می‌کنم با قدرت دادن به این‌ها، عملا مقابل آزادی بیان و عقیده می‌ایستند. کما این‌که در آلمان از ترس این اسلامی‌ها نمایش تاتر ملغی می‌شود یا انتقاد به اسلام با لکنت انجام می‌گیرد.

شما در سال ۲۰۰۱ "کمیته‌ علیه سنگسار" را تشکیل دادید. این کمیته تا به حال به چه اقداماتی دست زده و تا چه حد در دستیابی به اهدافش موفق بوده است؟

کمیته بین المللی علیه سنگسار یک نهاد بزرگ بین‌المللی است که بر علیه احکام سنگسار و هم‌چنین قانون سنگسار در دنیا مبارزه می‌کند. این کمیته تا کنون با مبارزه جهانی علیه احکام سنگسار در ایران، افغانستان ، نیجریه، سودان و غیره توانسته است، افکار عمومی بین‌المللی را به این جنایت غیرقابل توصیف جلب کند. اعتراضات زیادی را سازمان دهد و جان تعداد زیادی را نجات دهد. ما در سراسر جهان با سازمان دادن جلسات سخنرانی و یا میتینگ‌های اعتراضی همچنین با نشست با پارلمان اروپا ، سازمان ملل و یا دولت‌های اروپایی، این معضل مهم را روی میز این‌ها گذاشتیم.
اعضای کمیسیومن پاتن که به ایران رفتند، به‌طور مثال قبل از حرکت، نشستی با ما داشتند. ما در کنفرانس نیویورک، یا ده سال بعد از پکن، قطعنامه ای را به سازمان ملل ارایه دادیم و خواهان ممنوعیت سنگسار در دنیا شدیم. ما هم‌چنین روز ١١ ژوئیه، روز سنگسار شدن مریم ایوبی را روز جهانی علیه سنگسار نامگذاری کردیم و از سازمان ملل و اتحادیه اروپا درخواست کردیم این روز را به رسمیت بشناسند. یک جنبه مهم کار ما، مبارزه با تصویری بود که در دنیا حاکم بود. این تصویر که ایران و افغانستان و سودان "کشورهای اسلامی" هستند و مردم آن‌جا فرهنگ و اخلاقشان با بقیه فرق دارد و شاید حجاب اسلامی و کتک خوردن و یا حتی سنگسارشدن در آن فرهنگ، معنی دیگری دارد. این‌ها همگی فضای پاسیوی ایجاد کرده بود که باید به جنگ آن می‌رفتیم. به‌هر حال کمیته علیه سنگسار در مبارزه علیه سنگسار، نقش بسیار مهمی بازی کرده و اکنون در دنیا یک نام آشنا برای بسیاری است.


مينا احدی در ايران متولد شده و در زمان شاه، عليه این حکومت مبارزه می‌‌کرد. احدی پس از انقلاب به عنوان دانشجوی دانشکده‌ی پزشکی تبريز، از دانشگاه اخراج شد. او پس از دستگيری و اعدام همسرش، به تهران رفت. و یک ‌سال بعد، در سال ۱۹۸۲عازم کردستان شد. پس از ده سال فعاليت سياسی در آن‌جا، در سال ۱۹۹۰ به کشور اتریش پناهنده شد و شش سال بعد به آلمان آمد.

مصاحبه‌: ب. امید

Saturday, April 5, 2008

پيامدهاى سياسى اجتماعى فيلم فتنه

فرشاد حسينى

انتشار فيلم فتنه بهانه اى شد تا يك مبارزه و جدال بين المللى بر سر اسلام سياسى، آزادي بيان و سكولاريسم به اوج خود برسد. اين فيلم در سطح بين المللى توجهات ميليونها نفر را از زواياى مختلف جلب كرده و يك چالش عظيم بين المللي را ايجاد كرده است. در حقيقت اين فيلم نبود كه ظرف چند ساعت ميليونها نفر را به تماشاى آن كشاند؛ مهمتر از آن موضوع دعوا و جدال بين اسلام سياسى و سكولاريسم بود كه در ابعاد ميليونى مورد توجه مردم قرار گرفته. خود فيلم در واقع چيزى نيست جز ادامه همان روندى كه با فروپاشى بلوك شرق و پايان جنگ سرد و تعرض وسيع و عنان گسيخته بورژوازي به چپ و كمونيسم و ايده هاى آزاديخواهانه و عروج نظم نوين جهانى آغاز گشته و پس از ١١ سپامبر به اوج خود رسيد. فيلم فتنه نه رعدى در آسمان بى ابر است و نه اقدام جنون آميز يك ديوانه. ادامه يك روند عميق سياسى اجتماعي فرهنگى است. روندى كه محورش انسان نيست. مذهب و قوميت و نژاد و قبيله است. محورش نسبيت فرهنگى و تبديل جامعه به موزائيك هاى مذهبى، قومى است. روندى كه خود چسب مشترك اسلامگرايان، نظم نويني ها و راسيسم اروپا محورى چى ها، عليه چپ و سكولارسيم و انسانگرايي است. روندى كه راست در يك جبهه واحد اما در سنگرهاي مختلف، عليه كمونيسم و چپ و ايده هاى آزاديخواهانه و برابري طلبانه مبارزه ميكند. اين واقعه را حزب كمونيست كارگرى در كنگره ٦ به روشنى تحليل و پيش بينى كرده بود.

در جريان انتشار فيلم فتنه ما شاهد يك تعرض گازانبرى و سه جانبه از سوى كمپ و اردوى ارتجاع و بورژوازي به سكولاريسم و انسان گرايي بوديم. اسلام سياسي، نظم نوينى ها و راسيسم اروپا محور همزمان با هم، انسان و آزادى و برابرى را آماج يورش هاى بيرحمانه خود قرار دادند. فيلم فتنه بهانه اى شد تا اسلام سياسى امتيازات بيشترى بگيرد. آزادي بيان محدودتر شود و عملا عليه آن بيانه و قطعنامه صادر شود. خود فيلم برخلاف ادعاى ظاهرى اش ربطى به نقد و مبارزه با جنبش اسلام سياسى ندارد. برعكس كاملا در خدمت اين جنبش كثيف و جنايتكار قرار دارد. فيلم فتنه نه تنها اسلام سياسى را زير ضرب نميگيرد بلكه دقيقا به دليل اينكه از يك دريچه تنگ و محدود راست و ارتجاعي و راسيستى به مسائل نگاه ميكند، اسلام سياسى را از زير ضربه خارج ساخته و مسلمانها (به عبارت درستتر مردم منتسب به اسلام که اغلبشان خود قربانيان اسلام سياسى هستند و وارد اروپا شده اند) را زير ضرب ميبرد. فيلم فتنه بهترين كادوى راسيسم اروپا محور به اسلام سياسى بود.

راست ها به هم زمينه ميدهند

تحليل ما همواره اين بوده كه اسلام سياسى محصول دولتهاى غربى براي تقابل با چپ و كمونيسم و آزاديخواهى بوده است. از خمينى تا بن لادن، و از حماس تا القاعده همه اين باندهاي تروريسم اسلامى دست ساخت دولتهاى غربي است. ميلياردها دلار هزينه كردند و مدارس آموزشى ايجاد كردند و سالها با آموزش سياسى ايدئولوژيك، اين باندها را تسليح و آماده كرده و به جان مردمى انداختند كه آزادي ميخواستند. برابرى وحقوق انسانى و سوسياليسم ميخواستد. ماموريت اين باندها كه تمام شد اسلحه هايشان را زمين نگذاشتند به خانه هايشان بروند. ماندند و پرمدعى تر از قبل سهم بيشترى خواستند. براى سهمگيرى ١١ سپتامبر را ساختند و از اين دوره تقابل دولتهاي غربى با اين بخش تروريسم اسلامي عصيانگر شروع ميشود. اما براى مقابله با اين بخش شورشى اسلام سياسى باز سراغ جريانات اسلامى رفتند. بخش معتدل و حرف گوش كن را علم كرند. حسابشان را از فاندامنتاليسم و تروريسم اسلامى جدا كرده و زير چتر نسبيت فرهنگى امتياز و باج دادند. در كشورهاي اروپايي برايشان مدارس و مساجد اسلامی درست كردند. ملاها و آیت الله ها را بعنوان سخنگویان و نمایندگان "مسلمانان" پشت میکرفونها قرار دادند. چشم خود را بر روى جنايات و قتلهاى ناموسى كه در اروپا رواج پيدا كرده بود بستند و در مقابل تلاش کردند دادگاه ها و قوانین اسلامی را بر زندگی "مسلمانان" ساکن غرب مسلط کنند. بعبارتى زمين دادن به جريانات اسلامى در غرب، خط و سياست رسمى دولتهاى نظم نوينى است كه تا كنون نيز بر اروپا مسلط است. اما راسيسم اروپا محورى خارجى ستيز نيز به جريانات اسلامي زمينه و ميدان ميدهد. برايشان فرش قرمز پهن ميكند تا نظم نوينى ها بعنوان شيرينى برايشان قطعنامه ممنوعيت توهين به اديان صادر كنند.

حقايق ناگفته در فيلم فتنه

فيلم فتنه جنايات ترورسيستهاي اسلامى در غرب را دستمايه اى ميكند تا بر روى جنايات ٣ دهه اسلام سياسى كه با كمك دول غربى در كشورهاى اسلام زده انجام گرفته، پرده بكشد. قربانيان اسلام سياسي را مورد هدف قرار ميدهد. اين حقيقت را نشان نميدهد كه اسلام سياسى قريب به ٣٠ سال است هر روز در خيابانهاى تهران و كابل خون به صورت جامعه ميپاشد. مردم را با جرثقيل به دار آويزان ميكنند. به صورت زنان اسيد ميپاشند. سر زن ها را بخاطر رابطه جنسى قطع ميكنند. چشم در مى آورند. دست و پاى مردم را قطع ميكنند. نميگويد كارگر معترض كه حقوق خودش ميخواهد را چگونه با استناد به قوانين شريعه به شلاق ميبندند. بخش وسيع و تكان دهنده اى از جنايات اسلام سياسى را فاكتور ميگيرد. هيچ دولت اسلامى را به نقد نميكشد. جمهورى اسلامى از زير تيغ نقد كنار گذاشته ميشود. نقدش به جمهورى اسلامى جايي است كه ميگويد "دنيا را فتح خواهيم كرد". در انتها اين قربانيان اسلام سياسى اند كه زير سرزنش و نقد فيلم قرار ميگيرند. مثل اينكه كسى در مورد جنايات هيتلر فيلمى بسازد و بعد آلمانيهايي كه با هيتلر جنگيده و مجبور به فرار شدند را نشان دهد و آنها را سرزنش كند. فيلم ويلدرز هزاران انسان چپ و كمونيست و سكولار و ضد دينى را كه سالها با اين نظام اسلامى مبارزه كرده، شكنجه شده را در كيسه آمار مسلمانها قرار داه و نمودارش را بالا ميكشد و نتيجه ميگرد اينها را از اروپا بيرون كنيد. توضيح نميدهد كه اينها چرا از زير حكومت الله و آيت الله ها فرار ميكنند. تمام نقدش به اسلام سياسى اين است كه اينها ميخواهند دنيا را فتح كنند. مشکلی با این حقیقت ندارد که در جاهايي كه فتح كردند چه بلايي سر مردم همان ديار آورده اند. نميگويد در جايي كه حكومت ميكنند با چه وحشيگرى و جنايتي حجاب بر سر زنان نگه ميدارند.. از دختران و كودكان مسلمانى كه قربانيان ٢٤ ساعته جريانات اسلامى اند و زير دست و پاى سنتهاي ارتجاعي له ميشوند حرفى نميزند، سنت هايي كه به يمن تلاش عمو زاده هاى ويلدرز يعني نسبيت فرهنگ چى ها، به "فرهنگ بومى و قابل احترام" آنها تبديل شده است. به نسبيت فرهنگى نقد ندارد. از دولتها و سازمان هاي جاسوسى دولتى كه اين باندهاى تروريست اسلامى را ساختند، آموزش دادند، كلامي حرف نميزند. منافع معين سياسى ايجاب ميكند كه تمام حقايق بيان نشوند. اما نقد عميق نقدى است كه تلاش ميكند به تمام حقايق نزديك شود. اين فقط ويلدرز نيست كه اين حقايق را از فيلم خود مخفى ميكند. كل سه جناح ارتجاعى بورژوازي با تمام شاخه های "افراطی و غیر افراطی" شان (اسلامگرايان، نظم نوينى ها و راسيسم اروپا محور) سعی میکنند این حقایق را از چشم مردم پنهان کنند. هر سه جناح در نهايت در يك موضع و سياست ارتجاعى و ضد انسانى قرار ميگيرند. موضعى كه هم خطى سياسي هر ٣ جناح را در خارج كردن كل اسلام سياسى از زير ضرب نقد راديكال و هم پيوستگى و هم ريشه اى كل اين جناحها با هم را نشان ميدهد. اسلامگرايان به دنبال بسط و گسترش مراكز اسلامى و جارى كردن اسلام در زندگى روزمره پناهندگان و مهاجرين هستند. نظم نوينى ها دست نوازش بر سر جريانات اسلامي كشيده و براى جبران آزرده شدن شان، از دست آوردهاى دهها سال مبارزه مردم در غرب خشش ميكنند. به سادگى از كيسه خليفه، آزادي بيان را تقديم جنبش اسلامى ميكنند. راسيسم اروپا محور نيز در نهايت به اين نتيجه ميرسد كه مرز و قلمرو جغرافيايي خود را از وجود قربانيان و فراريان اسلام سياسى منزه سازند.

تقويت اسلام سياسى

فيلم فتنه تا همينجا موجب تقويت چشمگير اسلام سياسي شده است. پيامدها و عواقب سياسى بعد از انتشار فيلم ميرود تا توازن قواي بين المللى كه پيش از اين به نفع سكولاريستها در حال شكل گيري بود به نفع جريانات ارتجاعي اسلامي تغيير دهد! جريانات اسلامى به تكاپوى شديدي دست زدند. تمام جناحهاى اسلاميون متحدا به صف شدند. يكي تهديد به ترور و سر بريدن ميكند، ديگرى كار لابيستى ميكند، تظاهرات فراخوان ميدهند، و صاحبان سرمایه متعلق به این جریان هم متوسل به فاكتور تحريم اقتصادى و تهديد تجاري شدند. از سوى ديگر در غرب، كمپين وسيع دلجويى از اسلام و تفكيك اسلام خوب از اسلام بد به راه افتاده است. جنبش اسلام سياسي امتياز گرفت. دستهاي نوازش بر سر اسلام سياسي معتدل اكنون به قطعنامه هايي براى زدن زير آزادي بيان و محدود كردن آن تبديل شده است.

مهمترين مولفه در تقويت اسلام سياسى در واقع همان اقدام سازمان ملل و وزراي اتحاديه اروپا در ايجاد محدوديت براى آزادي بيان، تحت عنوان ممنوع كردن توهين به اديان است. اين امتياز بزرگى براي جريانات اسلامى است. دروازه بزرگى را براى ورود جانواران اسلامى باز كرده و بر روى سكولاريستها و آته ئيستها و سوسياليستها و منتقدين مذاهب ميبندند. موانع بزرگى را بر سر نقد مذهب و ايدئولوژي و مكاتب ايجاد كردند. هر چند كه اين نخستين بار نيست كه دست نوازش بر سر اسلام و مقدسات دينى ميكشند اما در بطن يك جدال عظيم جهانى و با صدور قطعنامه كاملا روشن است كه اين بار فرش قرمز زير پاي اسلام سياسى پهن كرده اند.

در اين فضاي مدال و امتياز دادن به جريانات اسلامي، جمهورى اسلامي شديدا به تحرك و پادويي سياسي براي كسب مشروعيت خود دست زده است. جمهوري اسلامي تلاش ميكند از اين امتيازات بعنوان نماينده سياسى امت مسلمان دنيا، استفاده كند. سكولاريسم را در موضع سخت دفاعى انداخته اند. بخشى از سكولاريستها در بهت و سردرگمى قرار گرفته اند. در تبليغات وسيع ميديايى احترام به افراد و انسان ها جايش را به احترام به عقايد و ايدئولوژى ها و مكاتب ميدهد. قطعنامه سازمان ملل عملا آزادي بيان را بي محتوا ميكند. آزادي بيان اساس اش نقد مذهب و ايدئولوژي و مكتب و سياست است. اين روند پيشروى اسلام سياسى و محدوديت آزادي بيان، اگرچه عملا با بهانه فيلم فتنه انجام گرفت، اما مسيرى بود كه از مدتها پیش داشت طى ميشد. تقويت اسلام سياسى معتدل خط و سياست رسمي دول غربى بوده. اما اكنون تلاش ميشود كه اين سياست را به يك نرم جا افتاده در تبليغات و افكار عمومى بدل سازند.

وظايف پيشا روى كمونيسم كارگرى

فيلم فتنه و وقايع حول آن در عين حال يك حقيقتي را نيز به روشنى نشان داد. و آن اينكه نقد و مبارزه با اسلام سياسى و دفاع از سكولاريسم تنها كار چپ و كمونيست هاست چرا كه براى دفاع از سكولاريسم بايد كل جریان و جنبش راست را زد؛ بايد سياستهاي كل اردوى نظم سرمايه جهانى را از زاويه انسانى نقد كرد. این ماجرا نشان داد كه در دنیای امروز تنها کمونیسم کارگری میتواند بشریت و آزادیخواهی را در برابر کل اردوگاه بورژوازی جهانی با همه گرایشات و جنبشهای ارتجاعی اش نمایندگی کند. نشان داد كه دفاع از مدنيت و سكولاريسم و انسان دوستی تماما بعهده ما كمونيستهاست. نشان داد كه بدون محور قرار دادن انسان در هر نقدى، اردوها و كمپ هاى هار ارتجاعى ديگرى تغذيه و تقويت ميشوند.

در شرايط كنونى وظايف خطيرتر و سنگين ترى روى دوش ما كمونيست ها قرار گرفته است. يك مبارزه در ابعاد مركبى در مقابل ما قرار گرفته است. بايد در هر سه جبهه جنگيد. هم جواب جنبش اسلامی را داد. هم نظم نوينى ها را نقد كرد و هم جواب راسيسم اروپا محورى را داد.

هم اكنون توجه ميليونها نفر به موضوع دعوا جلب شده است. دنيا نيازمند ديدن و شنيدن راديكال ترين و انسانى ترين نقد است. دنيا ميخواهد يك جواب انساني و راديكال به مسئله جنبش اسلامی داده شود. جوابى كه نفعى به جيب جريانات اسلامى نريزد. راسيسم و مسلمان ستيزى را تقويت نكند. و اسلام سياسى را از زير ضرب بيرون نياورد. جوابى به تمام تركش ها و تشعشعات كثيف بورژوازي. جوابى كه در انتهايش پيروزى انسانيت اعلام شود نه اسلامگرايان يا راسيستها. در انتهايش آزادى باارزش شود نه قرباني. دنيا بيش از هر زمانى به يك رنسانس ضد اسلامي نياز دارد. پرچم اين رنسانس در شرايط كنونى تنها دست ما كمونيستهاى كارگرى است. امروز بيش از هر زمان ميتوان ديد كه در غياب كمونيست ها، در غياب نقد راديكال و انساني از دنيا و كمپ هاي ارتجاعي بورژوازي، در غياب نقد سوسياليستى به مذهب و ناسيوناليسم و دمكراسي، در غياب كمونيسم كارگري، دنیا به سرعت در هر تند پيچى به چه منجلاب مشمئز كننده اى ميتواند بدل شود. *

وقتی که مذهب حکومت کند

مراد شیخی


در حکومت های مذهبی قانون خدا و حاکمیت مطلق خدا است. در این نوع از حکومتها هرگز نمی توان قوانین مذهب را مثلا با ایده های سوسیالیستی ، د مو کراتیک و دیگر ایده های انسانی آشتی داد.چنین اتفاقی غیر ممکن است.

در حکومت های مذهبی حق انتخاب و آزادی بیان ممنوع است و اختناق سرکوب و جایگزین میگردد.از نگاه رهبران دینی مردم بایستی بی چون و چرا، و کورکورانه از قوانین شرعی اطاعت نمایند و حتی شک کردن به قوانین شرعی را گناه میدانند!

مذهبیون حکومتی در پناه خدا و قوانینش آمادگی انجام هر گونه اعمال جنایتکارانه اي را دارند.و برای توجیه هر جنا یتی آیه اي از کتاب دینی و ذکر احادیث می آورند.و آنها مثلا در انجام اعمال به شدت غیر انسانی و جنایتکارانه نظیر سنگسار،شلاق ،شکنجه ،ترور ، زندان ، احساس ناراحتی نمی کنند،وجدانشان به درد نمی آید! دارند کاری را انجام میدهند که باید انجامش دهند!یعنی اجرای دستورات خداوند. و اجرای چنین اعمال پستی را در جزء وظا یف شرعی خود میپندارند!
حکومت مذهبی جمهوری اسلامی به روشنی در" اصل 2 قانون اساسی" تعریف کاملی ازنظام قرون وسطی اش را میدهد.

جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه ایمان به :
1. خدای یکتا {لااله الا الله} و اختصاص حاکمیت و تشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او.
2. وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین.
3. معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا.
4. عدل خدا در خلقت و تشریع.
5. امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام.
6. کرامت و ارزش والای انسان وآزادی توام با مسئولیت او در برابر خدا، که از راه اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس کتاب و سنت معصومین سلا م الله علیهم اجمعین.

و لذا بر اساس چنین قانون اساسی حاکمیت سیاسی خدا {حاکمیت سیاه}و قوانینش قابل اجرا ، و خدا قانون گذار میشود و
ولی فقیه ، آیت الله به عنوان نماینده ،حکم گذار و مجری قوانین است ، و ابزار سرکوب طبقه حاکمه فراهم می گردد. در چنین حکومت هاي رسانه ها،مطبوعات،احزاب موضوعی تشریفاتی دارند!!!

حکومت های اسلامی از صدر اسلام تا به امروز حتی نتوانستند جواب ابتدا ي ترین خواتسته های مردم را دهند، و هرگز در حکومت هاي چنینی به آزادی های فردی و اجتماعی توجه اي نشده است، و در واقع در حاکمیت خدا جاي برای حاکمیت انسان در نظر گرفته نشده است، و انسان باید بی اراده، کاملا تسلیم اوامر الهی شود!

اما واقعیت پیدایش مذهب و قوانین همراه و پیا مبرانش که خود را راهنما و منجی بشریت نامیدند{بزرگترین دروغ تاریخ} دروغگویانی بودند که معمولا زرنگ تر باهوش تر و یا شیا د تراز دیگران بودند و می توانستند قصه و افسانه بسرایند و توجیهی دروغین برای حوادث طبیعی بیابند، و خدای ساخته ذهن خویش را به مردم غالب، و یا به ضرب زور و شمشیر تحمیل نمایند{ همچون محمد}.امروز هر آدم منصفی فقط با خواندن یکبار کتاب مقدس یعنی انجیل عهد عتیق و عهد جدید و کتاب قرآن به چرندیات و افسانه و قصه های دروغین و داستان سراي های متن کتاب پی خواهد برد،و بعد از خواندن ، به موعظه های پاپ و پدر روحانی وروضه خوانی های ملا ها بی توجه و می خندد !
هر زمانی که یکی از این دروغگویان{پیامبران} و یا نمایندگانش{خمینی} به قدرت و حکومت رسیدند، جنگ های خونینی به راه انداختند.به دلیل خود سری و افکار مستبدانه شان مردم را دشمن هم نموده و به جان همدیگر انداختند، و به خودی وغیر خودی و به صغیر و کبیر رحم نکردند، و حتی زندا نی ها ی بی دفاء را نیز از دم تیغ گذراندند!
در صدر اسلام به دستور محمد تنها در یک روز بیش از 700 نفر از مردان اسیر قبیله بنی قریضه گردن زده شدند.آیت الله خمینی سر کرده آدمکشان اسلامی نیز همچون محمد در سال 1367 دستور داد تا چند هزار تن اززندانیان بی دفاء را در زندانهای ایران را اعدام کنند!
جنایت یک بخش جدا نشدنی در طول عمر مذهب است. سالها پیش در همین کشورهای اروپاي مسیحیت ، پاپ و پدر روحانی ها همان نقشی را داشتند که امروز گروه طالبان و تروریستهای اسلامی و رهبران دینی اسلامی و رژیم جمهوری اسلامی به عهده دارند.اما خوشبختانه به یمن مبارزه مردم و پیشرفتهای علمی و افشا گری روشنفکران و تاثیر مارکسیسم بر کلیسا، قوانین مذهبی مسیحیت به داخل کلیساها رانده شدند، و حال حاضرنقشی قانونی در امور فردی و اجتماعی مردم ندارد و تنها از دور دستی بر جیب مردم {درصدی از مالیات }دارند ، و از این راه مبلغان، یا بهتر است بنویسم حرافان و دروغگویانشان زندگی راحت و بی دردسری را سپری میکنند!

اما چگونه باید به عمر بزرگترین جانی {مذهب} تاریخ پایان داد؟

نباید در برابر چنین نوع از حکومت ها و قوانین عقب مانده شان کوتاه آمد، و یا ذره اي عقب نشینی کرد.و این وظیفه تمام انسانهای آزادیخواه است ، که به مبارزه با ارتجاع مذهبی برخیزند.مذهب و قوانینش نیازمند هیچ گونه احترامی نیستند. باید با تما م قدرت فریاد بر آورد و ارتجاعشان را افشاء نمود. پیشرفتهای علمی باعث شده که دیگر جاي برای مذهب و توجیهش در پیدایش ها نباشد.حتی اگر چنین پیشرفتهای علمی صورت نمی گرفت ، مردم حق انتخاب یک زندگی انسانی و شرافتمندانه را دارند، وآزادی حق طبیعی هر انسانی است. باید کاری کرد که به حاکمیت مستبدانه خداوند و نمایندگانش در جهان خاتمه داد. این وظیفه مهم انسانی را باید به بهترین نحو ممکن انجام داد، و به مردم تا به آن مرحله آموزش و آگاهی داد که مذهب و قوانینش تبدیل، به نه تنها امر خصوصی ، و بلکه تبدیل به جوک و مزاح در زندگی خصوصی مردم شود. این کار عملی و شدنی است.

آیاتی از چرندیات و دیگر موارد کتاب قرآن

{روزی}در مقابل سلیمان، سپاهیان او،از جن انس گرفته تا پرندگان،جمع آوری شدند و به صف کشیده و به پیش رفتند،تا آنکه به وادی مورچگان رسیدند.مورچه اي گفت،مورچگان به لانه های خود داخل شوید که سلیمان وسپاهیانش،بی توجهانه،شما را پایمال نکنند.سلیمان متعجبانه از گفته آن {مورچه}لبخند زد و گفت،پروردگارا،مرا بر انگیز تا نعمتت را که بر من و والدینم عنایت نمودی قدر دانی کنم و صالحانه رفتار کنم آنچنانکه تو را پسند آید واز روی رحمت خود مرا در میان بندگان صالح خود قرار ده.وپرندگان را بازدید نمود وگفت،چگونه است که هد هد را نمی بینم؟یا اینکه آیا یکی از غائبان است؟واو را با عذابی شدید تنبیه خواهم کرد یا سر خواهم برید مگر آنکه دلیلی واضح{برای غیبت خود}برایم بیاورد.ولی هد هد زیاد درنگ نکرد{باز گشت}و گفت،من بر آن دست یافته ام که تو با دانش خود بر آن دست نیافته اي و از" سبا" خبری قطعی برایت آورده ام. سوره نمل آیات 17 تا 22

بگو : اين سخن حق از جانب پروردگار شماست هر که بخواهد ايمان بياوردو، هر که بخواهد کافر شود ما برای کافران آتشی که دود آن همه را در برمی گيرد ، آماده کرده ايم و چون به استغاثه آب خواهند از آبی چون مس گداخته که از حرارتش چهره ها کباب می شود بخورانندشان ، چه آب بدی و چه آرامگاهی بد.؟؟؟ سوره کهف آیه 29
اگر ما اراده کنيم، از آسمان بر آنان آيه‏ای نازل می‏کنيم که گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد. سوره الشعرا آيه 4
آنان را که به آيات ما کافر شدند به آتش خواهيم افکند هر گاه پوست تنشان بپزد پوستی ديگرشان دهيم ، تا عذاب خدا را بچشند خدا مقتدر وحکيم است. سوره نساء آیه55
خدا آسمانها و زمين را نگه می دارد تا زوال نيابند ، و اگر به زوال گرايند ، هيچ يک از شما جز او نمی تواند آنها را نگه دارد هر آينه خدا بردبار و آمرزنده است. سوره فاطر 41
اگر خدا می‏خواست، همه به اجبار ايمان می‏آوردند، و هيچ يک مشرک نمی‏شدند. و ما تو را مسؤول اعمال آنها قرار نداده‏ايم. و وظيفه نداری آنها را به ايمان مجبور سازی. الانعام 107
اين شما نبوديد که آنها را کشتيد. بلکه خداوند آنها را کشت.واين تو نبودی ای پيامبر که خاک و سنگ به صورت آنها انداختی. بلکه خدا انداخت. و خدا می‏خواست مؤمنان را به اين وسيله امتحان خوبی کند. خداوند شنوا و داناست. الانفال 17
هيچ‏ کس، جز به فرمان خدا، نمی‏ميرد. سرنوشتی است تعيين شده. بنابر اين، مرگ پيامبر يا ديگران، يک سنت الهی است هر کس پاداش دنيا را بخواهد و در زندگی خود، در اين راه گام بردارد، چيزی از آن به او خواهيم داد. و هر کس پاداش آخرت را بخواهد، از آن به او می‏دهيم. و بزودی سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد. آل عمران 145
آن خداوندی که زمين را چون فرشی بگسترد ، و آسمان را چون بنايی ، بيفراشت ، و از آسمان آبی فرستاد ، و بدان آب برای روزی شما از زمين هر گونه ثمره ای برويانيد ، و خود می دانيد که نبايد برای خدا همتايانی قرار دهيد. سوره بقره 22
و آفتاب به سوی قرارگاه خويش روان است اين فرمان خدای پيروزمند و داناست. سوره يس 38
آنگاه هفت آسمان را در دو روز پديد آورد و در هر آسمانی کارش را به آن ، وحی کرد و آسمان فرودين را به چراغهايی بياراستيم و محفوظش داشتيم اين است تدبير آن پيروزمند دانا.سوره فصلت 12
جهنم در انتظار باشد طاغيان ، را منزلگاهی است ؛ زمانی دراز در آنجا درنگ کنند ؛ نه خنکی چشند و نه آب، جز آب جوشان و خون و چرک ؛ اين کيفری است برابر کردار ، زيرا آنان به روز حساب اميد نداشتند. سوره النبا 21 تا 25
کافران را داراييها و فرزندانشان هرگز از عذاب خدا نرهاند آنها خود، هيزم آتش جهنمند. سوره آل عمران آیه 10

مينا احدي در وين جايزه زن پيشرو سال در زمينه مطبوعات را گرفت


يک شب فراموش نشدني، يک موفقيت ديگر
روز ٢ آپريل چهارشنبه، در ساختمان موزه مرکزي شهر وين، صدها نفر براي حضور در برنامه جايزه دادن به ١٢ زن پيشرو در يکسال اخير در زمينه هاي مختلف حضور بهم رسانده اند.
از بين صد زن کانديد در زمينه هاي مختلف ، سياست، دفاع از برابري زن و مرد، فعاليتهاي اجتماعي ، مطبوعات و غيره، برندگان امسال اعلام شدند.
تعداد زيادي از هنرمندان و افراد سرشناس در اطريش در اين برنامه حضور داشتند. کل اين برنامه از تلويزيون " پولوس 4 اطريش " مستقيما پخش شد.
در ابتدا سردبير مجله " مادونا" به اسم " اوشي فلنر" مبتکر اين برنامه در مورد پروسه انتخاب نهايي از ميان صد زن معروف که کانديد اين برنامه بودند توضيحاتي به حضار داد او گفت: زنان فعال و چهره هاي سرشناسي که اينجا حضور دارند در زمينه هاي مختلف براي جامعه آشنا هستند و آنها را مردم و يا خودشان کانديد کرده اند. در آغاز هفت هزار زن کانديد شده اند و هيئت داوران از بين اين هفت هزار زن، در ابتدا 100 زن را انتخاب کرده است. سپس در جريان يک راي گيري اينترنتي، مردم به نفع کانديداهاي مورد نظر خود راي داده اند.
با توجه به نتايج اين پروسه هييت داوران در مرحله سوم از ميان اين صد زن ١٢نفر از آنها را انتخاب و در جريان برنامه اي که با هنرنمايي هنر مندان پيش برده ميشود به تدريج برندگان اعلام و جايزه را که شامل يک مجسمه شيشه اي بسيار زيبا است، دريافت ميکنند.
برندگان اين جايزه يکي بعد از ديگر از جانب هيئت ژوري طي يک نامه سر بسته که به مودراتور برنامه تحويل داده ميشد و بعد از خواندن اسم آنها از جانب مجري برنامه برندگان پشت ميکروفون ميرفتند و در ميان کف زدن حضار جايزه را دريافت ميکردند. در اين لحظات شور و شوق خاصي کل برنامه را در بر گرفته بود. وقتي نوبت به زن پيشرو در زمينه مطبوعات رسيد، از آنتونيو رادوس خبرنگار بسيار معروف اطريشي – آلماني که برنده اين جايزه در سال قبل بود همراه با گوينده محبوب و معروف اطريش "ميريام مايشل براوون" دعوت شد که اين جايزه را به مينا احدي زن پيشرو در زمينه مطبوعات تقديم کنند.
اسم مينا احدي سالن را با موجي از هيجان و تشويق همراه کرد. وقتي مينا احدي در پشت ميکروفون قرار گرفت و چند دقيقه صحبت کرد، سالن به احترام او از جا برخاست و با کف زدن ممتد به تشويق او پرداختند. تعدادي اشک شوق ميريختند و از شجاعت و تلاشهاي انساني مينا احدي براي همديگر ميگفتند. اين صحنه به نقطه اوج برنامه اي تبديل شد که در آن تعداد زيادي از زنان بدلايل متعدد و به خاطر فعاليت در زمينه هاي مختلف جايزه گرفته بودند.
مجله مادونا و تعدادي از رسانه هاي اطريشي يک روز بعد از اين برنامه، به اين نکته اشاره کرده و در مورد زندگي و فعاليتهاي مينا احدي در صدر گزارشات خود نوشتند. در سايت اينترنتي مجله مادونا نيز به اين امر اشاره شده و از مينا احدي بعنوان برنده اي که در قلبها جا داشت، حرف زده شده است.
جايزه زن پيشرو سال در زمينه مطبوعات بخاطر انتشار کتاب زندگي نامه مينا احدي به او تعلق گرفته بود. کتاب " من از مذهب رويگردانم" کتابي است که در آن در مورد زندگي و همچنين فعاليتهاي گسترده و موثر مينا احدي در دفاع از حقوق انساني و در مبارزه عليه جمهوري اسلامي ايران و اسلام سياسي مفصل بحث شده است. اين کتابي است در نقد اسلام سياسي و همچنين نقد سياستها و مماشات دولتهاي غربي با اين جنبش ضد انساني. اين کتاب به اعتراف بسياري از خبر نگاران و روشنفکران حاضر در اين مراسم پاسخ بسياري از سوالات مردم در زمينه مقابله با اسلام سياسي را ميدهد.
اين کتاب در ماه فوريه به زبان آلماني منتشر شده و در طول اين دو ماه توجه هاي زيادي را در آلمان و اطريش و کل آلماني زبانها بخود جلب کرده است.
جايزه زن پيشرو در زمينه مطبوعات يک نشانه ديگر از تاثير اين کتاب و استقبال مردم از حرفهاي راديکال و نقد پيشرو در زمينه مقابله با مذهب و از جمله اسلام سياسي است. من که يکي از همراهان مينا احدي از آلمان به اطريش بودم اين لحظات پر شور را هرگز فراموش نميکنم. يکي از لحظات زيباي اين مراسم براي من هنگامي بود که مينا احدي در پايان سخنان تکان دهنده اش بعد از دريافت جايزه با موجي از احساسات مردم و برخاستن از جايشان به احترام او روبرو شدم. اين صحنه جالب توجه بود زيرا براي همه برندگان کف زدن و خوشحالي و استقبال امري عادي بود. اما هنگامي که مينا احدي ميخواست از سن پايين بيايد اتفاق استثنايي که افتاد اين بود کل جمعيت با کف زدن ممتد به احترام او از جا برخاستند و تعداد زيادي اشک شوق ميريختند.

شهناز مرتب
۴ آپريل 2008